پایگاه خبری تحریر نو 16 خرداد 1395 ساعت 18:32 http://tahrireno.ir/vdcj.teifuqeatsfzu.html -------------------------------------------------- عنوان : سینمای ملی -------------------------------------------------- سینما بعنوان یک رسانه ملی ، رسانای هویت ملی و ایرانی ماست . هویتی هزار ساله که از گذشته گان سینه به سینه به ما رسیده است و اینک این مهم از شانه ی نقالان بر شانه ی رسانه ی سینما نشسته و همه تلاش بر آن دارند تا به شکلی کامل و شایسته آن را پر بار تراز قبل برای آیندگان به ارث بگذارند . متن : سینما بعنوان یک رسانه ملی ، رسانای هویت ملی و ایرانی ماست . هویتی هزار ساله که از گذشته گان سینه به سینه به ما رسیده است و اینک این مهم از شانه ی نقالان بر شانه ی رسانه ی سینما نشسته و همه تلاش بر آن دارند تا به شکلی کامل و شایسته آن را پر بار تراز قبل برای آیندگان به ارث بگذارند . این روزها شاهد تولد واژه هایی نو هستیم . واژه هایی که به لیست بلند بالای واژه گان بی تعریف یا نیمه تعریف شده آویزان بر آونگ اطلاعات داشته و نداشته مان اضافه می شود و چند صباحی ورد زبان متخصصان و منتقدان است و سپس با تولد واژه ای دیگر به تاریخ فراموش شده، می پیوندد. انگار عده ای منتظر اند تا با تولد و انتشار این واژه ها تا مدتی خودشان و دیگران را سرگرم کنند . یکی از این واژه گان " سینمای ملی" است . واژه ای که مدتهاست عده ای را به تکاپو انداخته تا برای آن تعریفی بیابند که عده ای دیگر را وادار به مخالفت با آنها نماید و نان داغ آن متعلق به کسان دیگر ی باشد و چلو کبابش را دیگرانی نوش کنند. این واژه ها مثل صد ها که نه، میلیونها واژه ی دیگر مانند "سینمای معنا گرا" ، "سینمای دینی" ،" سینمای بدنه" ،" سینمای ایرانی" ، "سینمای سرزمینی" و " سینمای ارزشی و ... متولد می شوند و البته هیچکدام تا بحال به جوانی هم نرسیده اند و در همان کودکی مانده اند. مثل بچه ای عقب افتاده که فقط متولد می شود بدون انکه رشد کند . مگر نه اینکه سینمای ملی یعنی فیلمی که در آن هویت آن ملت همچون زبان، اقلیم، آداب و سنن و... آن گویای هویتی که متشکل از زبان ، ملیت ، تاریخ و جغرافیای یک ملت است, تغریف می شود و نخستین بعد هویتی هر ملتی زبان آن است . زبانی که مردم آن ملت با آن تکلم می کنند. با این تعریف کلی, پس می توان بر تمامی فیلمهایی که تا کنون ساخته شده مهر سینمای ملی زد . چرا که همه ی آنها نخستین بعد هویتی یعنی همان زبان را دارا هستند . به قول اسکورسیزی که می گوید :" همین که یک فیلم بتواند یک ملت را به مردم بشناساند این خود یک سینمای ملیست" پس با این تعریف چه نیازی به تولد این واژه بود؟ چرا که ما از همان ابتدا ی امر خواسته یا نا خواسته بر این مهم تلاش کرده ایم. سالهاست در کنفرانس ها، همایش ها، میز گردها، نشستها و جلسات ،درخصوص هنر هفتم گفتگوی بسیاری فراهم آمده تا به تعریفی مسجل از سینمای ملی برسیم و حتی زمانی عده ای از تهیه کنندگان ، دور هم نشستند و منشوری برای آن نگاشتند. اما با وجود سپری شدن دو دهه از طرح این واژه آنچه از آن دستگیر ما شده تنها تعاریفی است نا مشخص که به هیچ گونه نمیتوان مفهومی قاعده مند و کلاسیک از آن برداشت نمود. آنچه در تمام سخنرانی ها و صحبت ها تقریبا" متفق القول بر آن انگشت تایید گذاشته این است که سینمای ملی باز تاب هویت اصیل ایرانی است . و اینک پس از گذشت این مدت هنوز اساتید تعریفی در ذهن می پرورانند و علم آموزان این رشته مبهوت این نطفه های تازه متولد شده (واژگان) هستند و در گیر این سوال بی جواب که اینهمه واژه از کجا نشات گرفته؟ و گاها چنان این واژه ها مدتها عده ای را مشغول یافتن و کشف معنای خود می کنند که گویی تنها برای همین کار زاده شده اند و در هر کوی و برزنی چنان معناهای کشف کرده ی ناقص الخلقه ی خویش را با صدایی رسا فریاد میزنند گویی این معناها از عالم معنا برایشان نازل شده است. این واژه های تازه متولد شده میخواهند چه بگویند؟ آیا با این واژه ها می توان سینما را تغییر داد؟یا جهتی نو به آن بخشید؟ اما گویی براین تعریف هم نباید بسنده کرد چرا که مدتهاست این واژه ی ترکیبی گوشهای اهالی سینما را حتی منتقدانی که در آخرین لحظات وارد گود می شوند را تیز کرده و بسمت خود کشانده است . این مسئله که آیا فیلم های ما تا بحال واجد المانهای سینمای ملی بوده یا نه اینهم مسئله ای است که چون تعریف دقیق و در خور قبولی برای واژه ی سینمای ملی نیافته ایم ، این مسئله هم لاینحل باقی مانده است . حقیقت آن است که ما برای کمبود ها به واژه ها پناه آورده ایم . بدون اینکه ضرورتی برای آن احساس کنیم، وارد این ورطه شده ایم و اکثر اوقات هم این مسائل مثل آونگ در نوسان بوده و هیچگاه به نتیجه مطلوب نرسیده است. واژه ی سینمای ملی هم مثل صنایع ملی ، پول ملی ، بانک ملی ، تیم ملی و نفت ملی و... به سرانجامی نرسیده است . باید از آینده هایی بیم داشت که عمل ما تنها به کارخانه تولید واژه بدل شود. گویی هر کجا که سوسویی از امکان عمل هست، واژه ها به آنطرف هجوم می اورند و در چشم بر هم زدنی همچون ویروس هایی جدایی ناپذیر به عمل خواهند چسبید و این زمانی است که به اندوه تسلی ناپذیری خواهیم رسید. فکر می کنم کم کم سینمای ما بجای اینکه به کارخانه ی تولید فیلم بدل شود به کارخانه ی تولید و صادرات واژگان سینما یی تبدیل خواهد شد. این کار مدتهاست همچون یک سنت در میان اهالی سینما نفوذ کرده و در پس زمینه ی تمام جشنواره ها و تیتر روزنامه ها و نشریات ، به یکی از این واژگان پرداخته اند و تازه در پایان این بحث ها و جنجالها نه می توان به معنای واحدی دست یافت و نه می توان به یافتن آن دلخوش کرد. شاید اگر کمی بیشتر سینما را موشکافی کنیم. نیم نگاهی و گوشه چشمی به سینمای غیر داستانی هم بیاندازیم شاید بتوان سینمای مستند را با توجه به تعاریف گفته شده همسایه دیوار به دیوار سینمای ملی معرفی کرد .چرا که سینمای مستند عینیت واقعی تر و سند گونه تری نسبت به سینمای داستانی دارد. سینمای مستند بشکل واقع گرایانه تر بدور از داستان پردازیها به دل اجتماع نفوذ کرده و آن را همانگونه که هست نشان می دهد. سینمای مستند مثل حافظه ی یک کشور عملکرده و همه چیز را ثبت می کند . با الفاظ می توان بازی کرد اما نمی توان عمل تولید نمود و آنچه ضروریات را در پشت پرده برده همانا تولید واژه گان جدید در جلوی روی واژه ها ی قدیمی تر است که هنوز ناقص الکشف مانده اند. باید بجای افزودن به تعداد واژه ها، به افزایش غنای محتوایی سینما پرداخت. شاه کلید هر کاری دست زدن به عمل است . اما باز هم پا را فراتر گذارده و هنوز از اولین مانع یعنی تعریفی مسجل برای سینمای ملی ، عبور نکرده ایم، به بررسی زن در سینمای ملی، بازیگر در سینمای ملی و ... پرداخته ایم این شتابها برای چیست ؟! ... مهناز درودی