ساکن طبقه وسط، مرزی هنرمندانه میان فانتزی و عرفان
23 آذر 1393 ساعت 13:08
اینکه مهمترین وسوسهی هر بازیگری، رسیدن به درجهای از کارگردانی است، سخن گزافی نیست. ورطهی وسوسهانگیزی که خیلیها را با وجود برخورداری از نامهایی پرطمطراق در عالم بازیگری، به دام تشتت یا سطحینگری و یا شائبهی ورود زودهنگام به این دنیای سخت کشانده است.
اینکه مهمترین وسوسهی هر بازیگری، رسیدن به درجهای از کارگردانی است، سخن گزافی نیست. ورطهی وسوسهانگیزی که خیلیها را با وجود برخورداری از نامهایی پرطمطراق در عالم بازیگری، به دام تشتت یا سطحینگری و یا شائبهی ورود زودهنگام به این دنیای سخت کشانده است.
تحریرنو: نخستین نکتهای که میتوان پس از تماشای "ساکن طبقه وسط" بدان اذعان کرد، تسلط شهاب حسینی بر یک فیلمنامهی چند جانبه است.
"ساکن طبقه وسط" یک فیلم دلی و متمایل به زمینههای عارفانه است. قرار است انسانی با وجهههای امروزی، به خواستههای قلبی خود برسد و راه رسیدن به چنین خواسته هایی را ابتدا در دگردیسی ظاهر میبیند تا از این مسیر به جاودانگی برسد که دغدغهی دنیایی و اخروی او نیز همین است.
اینکه حسینی خود را در قالب ۳۸ شخصیت متفاوت ایرانی، آسیایی و غربی مشاهده میکند، بیش از آنکه بخواهد جنبهی فانتزی خود را به رخ بکشد، نشان از دغدغهی عارفانهای دارد که کارگردان تلاش کره تا با فیلمنامهای متفاوت آنرا به تصویر بکشاند.
فیلمنامهای که حتی در شمایل ظاهری خود نیز میتواند هبوط و معراج مقام نویسندهی داستان را به تصویر بکشد بهگونهای که وی را در طبقهی وسط یک ساختمان به تصویر کشیده و تعاملاتی که وی با ساکنان طبقات بالایی و پایینی خود برقرار میکند.
وجه دیگر سختی نخستین کار کارگردانی حسینی، در انطباق ادراکات انسان امروزی از مبانی معرفتی دنیای عارفانه است. خواستههای چنین فردی در قاموس عینیت متجلی میشود و از این دایره فراتر نمیرود بههمین دلیل است که هیچیک از این خواستها، جنبهای شعاری به خود نمیگیرد و از آن سو، با تغییر پیدرپی و متواتر شخصیتها، جنبهای کمیک، به فیلم الصاق نمیشود.
حفظ این حد تعادل و عدم لغزش به باریکههای افراط و تفریطی که ذکر شد، مهمترین مشخصهی کار اجرایی کارگردان بود و به تنهایی نمیتوانست در فیلمنامه بالفعل شود.
حسینی با رعایت این مهم، نه تنها توانایی قابل توجه خود را در خلق این فضا به تصویر میکشد بلکه نشان میدهد که کارگردان باهوشی هم هست و مقهور جنبههای پررنگ و لعابی که فیلم میتوانست برایش رقم بزند نمیشود اتفاقی که عامدانه حتی درشکل تبلیغاتی فیلم نیز مشهود بوده و میتوان به آن اشاره کرد.
اما بیانصافی است اگر از فیلمنامهی خوب "ساکن طبقه وسط" سخنی به میان نیاوریم. فیلمنامه ای که بهخوبی میتواند زمینههای خیال بافیهای کارگردانش را بهمنصهی ظهور نهد و زمینههای تقویت خط اصلی داستان را فراهم نماید.
به عبارتی، تخیل زاییدهی جریان فرعی داستان نیست و شکل خارج از گودی ندارد و به اندازهای مهم نشان داده میشود که مخاطب درگیر آن شده و به چشم یک حرکت فانتزی در جهت امیال غیرهنری به آن نمینگرد که اگر اینطور بود فیلم تنها بهیک رژه گریم شباهت داشت که مخاطب حتی نمیتوانست نیمساعت ابتدایی آنرا تاب بیاورد.
اما مشخصهی بارز فیلمنامه نیز همین است که مرز هوشمندانهای را برای بیان فانتزی و بیان هنری در پیش گرفته است و با گذر از خط و ربطهای فانتزی که لازمهی ابتدایی اثر است، به آن نگاه غایتمند که دغدغهی نویسنده بوده رسیده و کاراکتر اصلی نیز در تمام این مسیر، همگام با این جریان قدم برداشته است که این توازن در چنین فیلمنامهای، نقش تعیین کننده و حساسی را ایفا کرده است.
شاید شکست تجربههای کم تعداد قبلی که در سینمای ایران میخواستند با گذر از جریانات فانتزی، به کنهی مفاهیم عرفانی دست یابند، سبب شود که با نگاهی غیرجانبدارانه به تماشای این فیلم بنشینیم اما پس از تماشای این اثر، دیگر نمی توانیم این تجربه را، یک اثر شکستخورده بنامیم.
شهاب حسینی در نخسیتن تجربهی بلند سینمایی خود، قدم خیلی بلندی برداشت و فیلمنامهی غامضی را برای کار انتخاب کرد که شهامت بسیاری را میطلبید. فیلمنامهای از دکتر محمدهادی کریمی که در نگاه اول چندان برای قشر عام سینما، خوشآیند و مطلوب نیست و بیشتر برای مخاطب روشنفکر و با دغدغه عرضاندام میکند، اما گذر هنرمندانهی سناریست و کارگردان از پیچ تاریخی فانتزی و ورود درست بهدنیای دغدغههای عرفانی سبب شد تا این فیلم نهتنها برای این قشر محدود، بلکه برای سایر اقشار، فیلمی قابل قبول و دوستداشتنی نشان دهد.
اتفاقی که می توان از آمار نزدیک به یکمیلیاردونیم فروش آن، بدان اذعان نمود تا به این حقیقت اعتراف کرد که حسینی در اولین تجربهی کارگردانی خود، نه تنها در قالب و فرم، بلکه در گیشه نیز به موفقیت قابل توجهی دست یافته است.
علیرضا مرادی
کد مطلب: 1964
آدرس مطلب: http://tahrireno.ir/vdcb.0b8urhb9aiupr.html