شش فیلم برتر کیارستمی به انتخاب سایت آمریکایی
19 تير 1395 ساعت 14:37
سایت اطلاع رسانی "وکس" آمریکا، چند روز پس از درگذشت عباس کیارستمی کارگردان ایرانی در مقاله ای به معرفی سینمای وی و شش فیلم برتر او پرداخت.
سایت اطلاع رسانی "وکس" آمریکا، چند روز پس از درگذشت عباس کیارستمی کارگردان ایرانی در مقاله ای به معرفی سینمای وی و شش فیلم برتر او پرداخت.
تحریرنو :پایگاه اطلاع رسانی وکس - vox - درباره فیلم های کیارستمی نوشت: او بسیاری از علاقه مندان به سینما را متوجه سینمای متنوع ایران کرد، فیلم های وی که روز دوشنبه ۱۴ تیر ماه در سن ۷۶ سالگی در خانه اش در پاریس درگذشت، صمیمیت فراوانی دارد و مهمترین چالش شخصیت های او این است که هر انسانی چطور می تواند بر اساس اصول و شرایط خود به خوبی زندگی کند.
این فیلم ها معمولا در آرام ترین و ژرف اندیشانه ترین فضاها روی می دهد. در واقع بعضی از این فیلم ها بیشتر در مورد احساسات فرد هنگام رانندگی در اطراف یا افکار شخصیت هاست.
بر اساس این گزارش، یکی از مهمترین مختصات فیلم های کیارستمی این است که در مرز باریکی بین واقعیت و داستان روی می دهند، بعضی از تصاویر فیلم های وی به شکل فیلم مستند تصویربرداری شده اند و بعضی دیگر تصاویر بداهه ای از صحنه های داستانی با شرح صحنه بسیار جزئی هستند.
وی باور داشت که بهترین راه برای جلب توجه مخاطب به حقیقت، دروغ گویی است و گاهی در بعضی فیلم های وی شاهد سکانس های طولانی بودیم که ضرورتا برای تطابق زندگی عادی و زندگی در فیلم گرفته می شدند.
"خانه دوست کجاست" طلایه دار!
این پایگاه اطلاع رسانی در ادامه به معرفی شش فیلم برتر کیارستمی به این شرح پرداخت و نوشت: "خانه دوست کجاست" توجه و موفقیت جهانی را برای کیارستمی به ارمغان آورد، فیلمی که یکی از سخت ترین فیلم های وی برای تماشاست.
داستان فیلم روی کاغذ بسیار آسان است: پسرکی تصادفی می فهمد دفتر مشق دوستش را برداشته و می خواهد او را بیابد تا ... این اولین فیلم او از سه گانه کوکر شامل "خانه دوست کجاست" (۱۳۶۶)، "زندگی و دیگر هیچ" (۱۳۷۰) و "زیر درختان زیتون" (۱۳۷۲) است؛ سه فیلمی که در روستایی در شمال ایران ساخته شدند، هر چند خود کیارستمی با این عنوان منتقدان مخالف بود.
تلنگر زیر پوسته ظاهری فیلم و آنچه در مورد وظایف اخلاقی در هر جامعه ای بیان می کند، خوب بودن و توجه به همدیگر در این فیلم مطرح می شود، قهرمانان کیارستمی یا بسیار بسیار جوان یا سالمند هستند شاید به این دلیل که این سنین به وی اجازه می دهد بیشترین وزن اخلاقی را برای ساده ترین گزینه ها متوجه این شخصیت ها کند.
"خانه دوست کجاست" برای کودکانی که توان خواندن زیرنویس را دارند مناسب است و در همان حال بزرگسالان نیز می توانند از آن یاد بگیرند.
جاناتان روزنبائوم منتقد نشریه شیکاگو ریدر در مورد این سه گانه کیارستمی در کوکر نوشته است: هر سه فیلم موشکافی عمیقی در فضای مشابهی از زندگی مردم عادی است: مطالباتی ذهنی و قلبی که از مرز داستان فراتر می روند، خواسته هایی که سئوالات زیادی را پدید می آورند. این سه گانه همزمان حکایات خنده دار و جهانشمولی در مورد شیوه تعامل با فجایع فردی و غیرفردی را شامل می شوند و در مورد کشف و شهود و زیباساختن و لذت بردن از جهانی است که گاه قادر به درک آن نیستیم.
"کلوز آپ" مستند یا مستندداستانی؟
فیلم بعدی "کلوز آپ" (۱۳۶۸) است که کیارستمی در این فیلم با ترکیب واقعیت و تخیل به موفقیت تازه ای دست یافت، این فیلم بر اساس داستانی واقعی ساخته شده که کیارستمی بعضی از صحنه های آن را با حضور شخصیت های واقعی بازسازی کرده است.
این سئوال مطرح است که "کلوز آپ" مستند است یا مستند داستانی بر پایه یک داستان واقعی؟ یا تلاشی برای استفاده از یک داستان واقعی و تقویت آن؟ به نوعی هر سه اینهاست و در هر سکانسی می توان تعریفی ارائه کرد.
نکته خنده دار در مورد فیلم این است که دریافت حقیقت در مورد هر انسانی چقدر دشوار خواهد بود، حتی اگر خود آنها در مورد شخصیت شان با شما حرف بزنند.
نوئل موری برای نشریه "ای وی کلاب" در مورد این فیلم نوشت: کیارستمی این مفهوم را که چطور فیلم ها واقعیت را شکل می دهند در "کلوز آپ" بسط می دهد. بویژه در صحنه ای از فیلم که وی با پلیسی مصاحبه می کند و او اصرار دارد "افرادی که مردم را فریب می دهند شکل و شمایل مشخصی دارند"، فیلم بر درون نگری شخصیت ها در فیلم برای طرح سئوالات مهمتر از جمله ماهیت انسانیت و حتی مدرنیته استوار است.
"طعم گیلاس" برنده نخل طلای کن!
فیلم سینمایی "طعم گیلاس" (۱۳۷۶) نیز یکی از فیلم های بسیار دیدنی او و داستان زندگی مردی است که به دنبال فردی می گردد که در خودکشی به او کمک کند، نمادگرایی فیلم در سکوت های طولانی و عمیق در میانه گفت وگوهای جزئی و استعاره های بصری فراوان آشکار است.
استفان هولدن در مورد این فیلم که جایزه نخل طلایی جشنواره بین المللی فیلم کن را در سال ۱۹۹۷ ربود در روزنامه نیویورک تایمز نوشت: کیارستمی به شکل منحصر به فردی در میان همه کارگردانان، از ظرفیت های انسانی برداشتی دارد؛ ظرفیت هایی که همزمان بزرگ و برتر و جزئی و ناچیز است.
در حالیکه هر یک از افرادی که شخصیت اصلی به آنها نزدیک می شود، افرادی مشخص، فعال و با پیشینه ای قوی و احساس عمیق از اخلاق و انسانیت هستند هر کدام نقاط تاریکی نیز دارند.
"۱۰"، تصویری از تهران در حال حرکت!
فیلم سینمای "۱۰" (۱۳۸۰) در مورد زنی است که در خودروی خود گفت وگوهایی با افراد مختلف دارد،
مانیا اکبری نقش اول این فیلم که در نقش خود همراه با پسرش امین ظاهر شده است؛ هم پوشانی پیچیده بین زندگی اجتماعی و فردی خود را مقابل دوربین نشان می دهد و کیارستمی به شکلی استعاره گونه ای بین زندگی واقعی و داستان پل می سازد.
عنوان "۱۰"هم به سن پسر اکبری اشاره دارد و هم ۱۰ گفت وگوی او با افراد مختلف در روند فیلم است،
کیارستمی از طریق دوربینی که روی داشبورد خودروی اکبری سوار شده، دامنه تصویری از تهران آن روزها به دست می دهد، این فیلم مانند تصاویری از یک دوربین خانگی است و تنها صمیمیت و روند روایی به آن اضافه شده است.
"باد ما را با خود خواهد برد"، آشتی سنت و تغییر!
فیلم سینمایی "باد ما را با خود خواهد برد" (۱۳۷۹) نیز به اندازه فیلم "۱۰" غنی است و داستان زندگی روحی آزاد به نام بهزاد و تلاش های وی را برای ساخت خانه ای در روستایی دورافتاده روایت می کند.
در حالیکه بقیه فیلم های کیارستمی احساسی مخل و ناخوشایند از برداشت وی نسبت به جهان در حال تغییر اوست، این فیلم آشتی بین سنت و تغییر بین گذشته و آینده را مطرح می کند.
با آنکه داستان در ظاهر در مورد تلاش بهزاد برای وقایع نگاری مرگ پیرزنی در روستاست در نهایت به روایت داستانی از درک جدید او از زندگی، زندگی واقعی در دنیایی منتهی می شود که همیشه بسیار بزرگ و در آستانه فاجعه است.
ریچارد کورلیس منتقد نشریه تایم در مورد این فیلم نوشته بود: ضرباهنگ زندگی روستایی به ندرت به این اندازه درخشان و شفاف به تصویر کشیده شده است.
"کپی برابر اصل"، در هم تنیدگی مرز تخیل و واقعیت!
یکی از دو فیلم آخری کیارستمی یعنی "کپی برابر اصل" که تنها فیلم های او خارج از ایران است، یکی از بهترین فیلم های اوست، ظاهر این فیلم داستان ساده یک زوج است، اما مانند همه دیگر آثار کیارستمی به تدریج مشخص می شود که در مورد گسست حقیقت و خیال است و اینکه کدام مهم و کدام در فیلم تصویر شده است.
ژولیت بینوش بازیگر فرانسوی و ویلیام شیمل هنرپیشه انگلیسی دو نقش اصلی این فیلم هستند که بطور تصادفی در صحنه رونمایی از کتاب شیمل با هم دیدار می کنند اما با پیشبرد فیلم دیگر معلوم نیست آیا تا آن صحنه دیداری نداشته اند یا زن و شوهر هستند.
در نوردیدن مرز واقعیت و خیال و دوپهلویی در این فیلم مهمترین نکته از نظر بسیاری از منتقدان بود.
دیوید ادلشتاین در نشریه نیویورک در مورد این فیلم نوشت: آنچه بر پرده می بینیم ملموس، احساسی و مملو از زوایای شگفت آور است. بینوش نقش شخصیتی را ایفا می کند که دوپهلوست اما در واقع همه شخصیت ها اینطور هستند، اما می توانم به آسانی بگویم پلان های طولانی کیارستمی برای این در فیلم گنجانده شده بود که این زن در برابر دیدگان بیننده به شخصیتی دیگر تبدیل شود.
منبع: ایرنا
کد مطلب: 6339
آدرس مطلب: http://tahrireno.ir/vdcc.1qea2bq1ola82.html