با حضور مدیرعامل کانون برگزار شد؛
رونمایی از سه عنوان کتابهای جدید انتشارات کانون
3 آذر 1398 ساعت 10:25
سه کتاب جدید کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با عنوانهای «شاید این کتاب منفجر شود»، «عکس یادگاری بگیریم» و «خوابم یا بیدار؟» همزمان با بیستوهفتمین هفته کتاب و کتابخوانی روز ۲۹ آبان ۱۳۹۸ در فروشگاه کانون رونمایی شد.
سه کتاب جدید کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با عنوانهای «شاید این کتاب منفجر شود»، «عکس یادگاری بگیریم» و «خوابم یا بیدار؟» همزمان با بیستوهفتمین هفته کتاب و کتابخوانی روز ۲۹ آبان ۱۳۹۸ در فروشگاه کانون رونمایی شد.
به گزارش تحریرنو از روابط عمومی کانون پرورشی، در آیین رونمایی از کتاب «شاید این کتاب منفجر شود» به نویسندگی رضا موزونی و تصویرگری سمانه صلواتی، «عکس یادگاری بگیریم» به نویسندگی محمدرضا یوسفی و «خوابم یا بیدار؟» به نویسندگی و تصویرگری سمانه صلواتی فاضل نظری مدیرعامل کانون، روحالله کاظمیزاده، مدیرکل نظارت بر انتشارات کانون، نویسندگان، تصویرگران و مربیان کانون حضور داشتند.
مدیرکل نظارت بر انتشارات کانون در این آیین که در فروشگاه آفرینش کانون در خیابان خالداسلامبولی برگزار شد، ضمن تبریک هفته کتاب و کتابخوانی گفت: مراسم رونمایی کتاب همیشه برای من خوشحالکننده است. چون در این آیینهاست که حاصل زحمتهای همکاران دیده میشود.
او از نویسندگان و تصویرگران کتابها تشکر کرد و بیان کرد: انتشار مجموعهقصههای مرغک و رمان نوجوانامروز بازهم ادامه پیدا میکند و هفتهای چند نسخه را برای چاپ میفرستیم. نزدیک به ۳۰ عنوان رمان از مجموعه نوجوان امروز با قلم نویسندگان مختلف در راه داریم.
رضا موزونی، نویسنده «شاید این کتاب منفجر شود» با اشاره به اینکه همیشه انتظارها از انتشارات کانون پرورش فکری بالا بوده است، گفت: دلیل این انتظار بالا این است که انتشارات کانون، ویترین اصلی کانون است که اتفاقاً منتقدان خوب و جدی دارد. بنابراین انتشارات باید کارش را با ظرافت انجام دهد.
او در پاسخ به این سؤال که چرا به سراغ قصهای از جنگ رفته توضیح داد: در خانهمان گلیمی داشتیم که روی آن نماز میخواندند. مادرم بسیار حساس بود و اگر میدید که با کفش روی آن گلیم رفتهایم ما را کتک میزد. سال سوم ابتدایی بودم که یک شب، مادرم به ما گفت با کفش بخوابید. آن شب، آغاز جنگ بود. نمیدانستیم چه کسی حمله کرده، چرا حمله کرده ولی آوارگی ما از همان شب شروع شد.
موزونی ادامه داد: عراق شهر ما را گرفت و داستان جنگ ما شروع شد، ولی با اینکه در حال حاضر جنگ تمام شده ما هنوز هم شهید میدهیم. همین سه هفته پیش ما در شهرمان شهید داشتیم. چون مینها زیر خاک ماندهاند. آنها انتقامجو هستند. به همین دلیل موضوع کتاب، قصه مینهاست. چیزی که سالهاست مرا آزار میدهد.
او تاکید کرد: میخواستم به واسطه این کتاب به کودکان و نوجوانان منطقه توصیه ایمنی کنم. چرا که هر چه باران بیاید، مینها بالاتر میآیند. ما اغلب در بهار بیشتر تلفات داریم.
موزونی درباره دریافت جایزه قلم طلایی پنجاهمین دوره دوسالانه تصویرگری بلگراد گفت: دلیل توفیق این کتاب را تعامل نویسنده و تصویرگر میدانم. من و خانم صلواتی بارها درباره تصاویر این کتاب گفتوگو کردیم که نتیجه پایانی برای هردویمان رضایتبخش شد.
سمانه صلواتی، تصویرگر کتاب «شاید این کتاب منفجر شود» و نویسنده و تصویرگر کتاب «خوابم یا بیدار» هم درباره تعامل نویسنده و تصویرگر گفت: گفتوگو بین تصویرگر و نویسنده در کنارشان مدیر هنری کمک میکند تا بهتر به نتیجه برسیم. آقای موزونی بسیار در این راه به من کمک کردند.
او ادامه داد: تصویرگری کتاب «شاید این کتاب منفجر شود» که مخاطب آن کودکان ۱۱ ساله هستند چالش بزرگی بود که باعث رشد کاری خودم هم شد. اما در مورد کتاب «خوابم یا بیدار؟» باید بگویم که من هیچ تجربهای در نویسندگی نداشتم و این اولین تجربه من است. دو روایت که از دو طرف کتاب شروع میشوند و به هم گره میخورند.
در این بخش از برنامه از سمانه صلواتی قدردانی شد و لوح یادبودی به او تعلق گرفت.
محمدرضا یوسفی درباره کتاب «عکس یادگاری بگیریم» گفت: داستان این کتاب به شکلی، مستند هم بود. در واقع من یکی از مادریارهای کانون اصلاح و تربیت را میشناختم که به قتل رسید. قتل او مرا بسیار تحتتاثیر قرار داد.
او ادامه داد: البته قصهای که نوشتم داستان زندگی او نیست ولی بیتأثیر از آن اتفاق هم نیست. این اولین رمان من است که برای آن مجبور شدم پژوهش انجام بدهم.
زهره پریرخ، مسئول پروژه قصههای مرغک هم درباره کتابهای مرغک گفت: ما چاپ کتابهای مرغک را از سال ۸۸ شروع کردیم، البته مقدمات آن از چند سال قبلتر آغاز شده بود. هدف ما این بود که حیطه کارکرد کتابهای کانون را که از ۷ تا ۱۷ سال را در برمیگرفت افزایش دهیم و خردسال را هم اضافه کنیم. چراکه اعتقاد ما این است که دانستن و شناختن از گهواره آغاز میشود.
او ادامه داد: کتابهای مرغک جزو کتابهای بازی نیستند. این کتابها قرار است بیشتر کنجکاوی و شگفتی کودک را برانگیزند و او را به شناخت دیگری برسانند تا محیط پیرامونش را بشناسد. این کتابها به رشد فکری کودکان کمک میکنند.
در پایان نویسندگان و تصویرگران، تابلوی رونمایی از جلد این سه عنوان کتاب را امضا کردند.
گفتنی است کتاب «شاید این کتاب منفجر شود» به نویسندگی رضا موزونی و تصویرگری سمانه صلواتی به تازگی جایزه قلم طلایی پنجاهمین دوره دوسالانه تصویرگری بلگراد را به دست آورده است.
این کتاب با موضوع جنگ و هشدارهای ایمنی به کودکان بهویژه در مورد مینهای زمینی بهجا مانده از جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در شهرها و روستاهای مرزی کشور منتشر شده است.
در بخشی از این کتاب آمده: «و جنگ روزی تمام میشود. آنوقت سربازها از دور، از دو طرف یک خط، برای هم دست تکان میدهند. آن وقت، تانکها سر فرود میآورند و هواپیماها به آشیانههایشان باز میگردند... اما مینها... مینها نمیدانند که جنگ تمام شده است. آنها همانجا زیرِ زمین جا خوش کردهاند.»
این کتاب برای کودکان ۱۱ سال به بالا منتشر شده است.
کتاب «خوابم یا بیدار؟» به نویسندگی و تصویرگری سمانه صلواتی از مجموعه «قصههای مرغک» مجموعهای از کتابهاست که بازی، سرگرمی، و تصویر را با متن همراه میکند تا به بالا رفتن تواناییهای متنوع کودکان کمک کند. نویسنده در این کتاب از تکنیک دو داستان در یک داستان استفاده کرده است. داستان اول در نیمه کتاب ناتمام میماند و داستان دوم از آخر کتاب تا نیمه کتاب به انتهای داستان اول میرسد.
داستان اول ماجرای دختری به نام گیسوست که عاشق گربههاست.
یک شب گیسو خواب عجیبی دید و در خواب فریاد میکشید: «خوابم یا بیدار؟»... و داستان دوم ماجرای گربهی سفید تپلی است که عاشق بازی بود. یک روز گربه قشنگ داستان چیز عجیبی دید. همان چیزی که دلش میخواست ولی نمیدانست خواب است یا بیدار؟...
کتاب را یک بار از اول تا وسط و یک باز از آخر تا وسط بخوانید تا جریان گیسو و گربه سفید تپلی را متوجه شوید. این کتاب برای کودکان ۴ سال به بالا منتشر شده است.
رمان «عکس یادگاری بگیریم» به نویسندگی محمدرضا یوسفی از مجموعه «رمان نوجوان امروز» است که داستان آن درباره تعدادی از کودکان و نوجوانان در یک کانون اصلاح و تربیت با مدیریت خانم پارسایی زندگی میکنند.
در بخشی از این کتاب آمده است که: «متاسفانه خانم...
... شاید قاتل همین دور و بر است. شاید لیلا است که زار زار گریه میکند و پی در پی روسری سبز و آبیاش را روی چشمهایش میکشد، یا سحر که لکنت زبان دارد و تلفظ حرف «ر» براش عذاب الیم است و به رضا لضا و به خانم پارسایی خانم پالسایی میگوید و اسم او از دهانش دور نمیشود و پی در پی او را صدا میکند...
این داستان از بخشهای مختلفی تشکیل شده است که به صورت دیالوگ بین بچههای کانون صورت میگیرد.
... دنبال رازانی و صحرا راه میافتد. لبخندی نرم و بیرنگ روی لبهای خانم پارسایی مینشیند... و میگوید: «حالا عکس یادگاری بگیریم!»
کد مطلب: 19898
آدرس مطلب: http://tahrireno.ir/vdcevv8z.jh8ooi9bbj.html