محمد حمزه ای؛
سعی کردم یک فیلم داستانگو بسازم
18 بهمن 1395 ساعت 11:11
اساسا گرایش من بهسوی سینمای داستانگوست. هر فردی ممکن است یک قالب روایی را برای بیان ذهنیت خود انتخاب کند.
اساسا گرایش من بهسوی سینمای داستانگوست. هر فردی ممکن است یک قالب روایی را برای بیان ذهنیت خود انتخاب کند.
به گزارش تحریرنو،محمد حمزهای (متولد ۱۳۵۹- اراک) کارشناس کارگردانی است و پلهپله مسیر فیلمسازی را طی کرده است. هم فیلمکوتاه ساخته و در جشنوارهها تحسین شده، که ازجمله فیلمهای او میتوان به "طبق عادت همیشگی"، "دور یا نزدیک"، "مثل همیشه" اشاره کرد و هم تلهفیلم ساخته مثل "حبیب آقا" و "خراش" و هم تجربه دستیار کارگردانی در سینما و تلویزیون دارد؛ ازجمله در همکاری با فرزاد موتمن، ایرج کریمی، محمدحسین لطیفی و... "آذر" اولین فیلم سینمایی محمد حمزهای است که هم ویترین بازیگری جذابی دارد، مثل نیکی کریمی، هومن سیدی، حمیدرضا آذرنگ و هم سعی شده با روایتی صمیمی و جذاب مرز میان مخاطب عام و خاص را رعایت کند. با حمزهای درباره حالوهوای فیلمش گفتوگویی کردهایم که در ادامه میخوانید.
برعکس اکثر فیلمهای کوتاه که فرمال و انتزاعی و هنریتجربی بودند، گرایش به تعریف داستان در فیلمهای شما نمود بیشتری داشته است. روایت صمیمی و داستانگو در فیلمهای کوتاه و تلهفیلم نمایان است. آیا در فیلم "آذر" نیز همین رویکرد را دنبال کردهاید؟
اساسا گرایش من بهسوی سینمای داستانگوست. هر فردی ممکن است یک قالب روایی را برای بیان ذهنیت خود انتخاب کند. گرایش به فضای سوررئالیست یا فضای شخصی و انتزاعی در آثار هر فردی متفاوت است. ممکن است شخصی تنها به بیان مفهوم حرف یا نکتهای بپردازد. در این سالها تلاش کردهام تا نگاهی کلاسیک به داستانگویی داشته باشم و درحقیقت داستانم شبیه قصههای هزارویکشب و دربرگیرنده شروع و میانه و پایان باشد. همیشه علاقهمند به قصهگویی بودم و در ساخت کارهایم ویژگی قصهگویی در روایت، اجرا و پلانبندی را درنظر گرفتهام. در فیلم "آذر" نیز نهتنها من بلکه تهیهکننده هم مقصودش ساخت فیلمی با قواعد قصهگو بود. درواقع اگر کسی کارهای من را دیده باشد بیشک به این نکته اشاره میکند که "آذر" در ادامه کارهای قبلی من است.
در اکثر فیلمها شهر حضور شفافی دارد. درحقیقت لوکیشن، عنصر قراردادی کادرها نیست. بهطور مثال در فیلمهای "طبق عادت همیشگی" و "حبیب آقا" اتمسفر و ارتباطات در شهر حائز اهمیت بود. فیلم "آذر" طبق پیشفرضی که داریم قصه زنی است که در اجتماع حضور فعالی دارد. در این فیلم شهر چه کارکردی دارد؟ و آیا "آذر" فیلمی شهری محسوب میشود؟
اوایل فیلمبرداری بهخاطر دارم که هنگام گفتوگو با همکاران همیشه اذعان میکردم که "آذر" شاخصهای یک فیلم شهری را دارد و مقصود من نیز همین بود. ما در کلانشهری به اسم تهران زندگی میکنیم که از یک بخش به منطقه و پس از آن به خانواده و درنهایت به کاراکتر فرد نگاه کرده و وارد زندگیاش شدهایم. در این فیلم تمام تلاش ما بر این بوده است که زندگی این فرد را از یک دریچه دیده و بهتصویر بکشیم. به فراخور حضور کاراکتر اصلی در فیلمنامه و قصه که در فضاهای مختلف شهری قرار میگیرد درواقع شهر را نیز بهتصویر کشیدهایم و لزوما برای ایجاد یک تنوع بصری تعدد لوکیشن را بهوجود نیاوردیم و عمدتا روی واژه "تلاش" تاکید میکنم و تلاشم بر این بوده که در حوزهای که میشناسم به فعالیت بپردازم. چرا که دوسوم از زندگیام را در شهر بودهام و آدمهای اطرافم را در جغرافیای شهری دیده و تجربه کردهام. در «آذر» نیز در امتداد همان قصههای قبلی، تلاش شده تا فضای شهر به فراخور نیاز قصه مورد استفاده قرار گیرد.
تا یک دهه پیش عدهای تحتتاثیر عباس کیارستمی به ساخت فیلم میپرداختند و در دهه اخیر نیز از اصغر فرهادی الگوبرداری کردهاند. با بهوجود آمدن گروه هنروتجربه همه گمان بردند که هر چیزی ساخته شود به اکران نیز دست مییابد. فیلم شما در کدام دسته قرار گرفته است و آیا فکر میکنید فیلم مستقلی را ساختهاید یا اینکه بهطور ناخودآگاه تحتتاثیر دیگران به ساخت این فیلم پرداختید؟
در سینمای ایران مجموعه تولیدات سینمایی گرفتار مقوله محدودیت در ژانر هستند. عموما به ساخت گونههای درام یا درام اجتماعی یا کمدی پرداخته شده است و کمتر فیلم کودک، جنگی، پلیسی و ترسناک ساخته میشود. فیلم "آذر" نیز شاخصههای درام و ملودرام را دارد.
هنگامیکه فیلم در این چارجوب کار میشود یقینا نشانههایی مشترک و قالب خواهد داشت و بهطورمثال آقای فرهادی که فیلم "فروشنده" را کار کرده یا آقای عیاری در فیلم "خانه پدری" و همچنین شخص من در فیلم "آذر" بایستی براساس شاخصهها و قواعد پیش رویم. پیشروی براساس اصول سینمای قصهگو درحقیقت مقصود اصلی من در این فیلم بود و قصهای که انتخاب کردم در فضای شهری اتفاق میافتد. در این فضای شهری یک نفر از اعضای خانواده دچار بحران است که همه این موارد از خصوصیات یک درام اجتماعی یا ملودرام است. با اینحال نمیتوانم علاقه خودم به سینمای عیاری و فرهادی را کتمان کنم. فضای اینگونه فیلمها را دوست دارم چرا که بخشی از جامعه را بهشکل رئالیستی بهتصویر میکشند و مخاطب خود را بخشی از پیکره کلی فیلم میبیند و اگر فردی علاقهمند به جادوی سینما باشد قطعا جذب آن فضا خواهد شد.
"آذر" درواقع فراتر از یک فیلم اول است. بسیاری از فیلمهای اخیر همچون "ابد و یکروز"، "خانهای در خیابان چهلویکم" یا "تابستان داغ" بههیچعنوان اول بودنشان آشکار نیست و دربرگیرنده پختگی نگاه کارگردان هستند. آیا چشمانداز شما برداشت گامی محکم در فیلم اول بوده است و سپس در گامهای بعدی، فیلمِ دلی خود را خواهید ساخت؟
به نکته خوبی اشاره کردید. برای ساخت فیلم سینمایی بایستی از هفت خوان رستم گذر کرد. و اساسا فیلم اول، خوان هشتم را نیز بایستی طی کند. سازنده فیلم نیاز به تهیهکنندهای دارد تا او را به قصه فیلم مجاب کند. برای عدهای از دوستان و همکاران این شرایط فراهم است، با اینحال تعدادی نیز در این راه با دشواریهایی مواجه هستند. در این فیلم چهارچوب و اصول استاندارد سینما را رعایت کردم و پیشتر نیز در فیلمهای کوتاه و بلند ویدئویی، تجربه قواعد سینمایی را کسب کردم. مردم و منتقدان میزان موفقیت یا عدمموفقیت "آذر" را تعیین خواهند کرد. نخست تلاشم بر اثبات این چهارچوب و قواعد است و سپس اندیشه و نگاه خویش را در سینما تثبیت خواهم کرد.
در فیلمهای کوتاه تجربه همکاری با بازیگران حرفهای را داشتهاید. در "آذر" هم بازیگران حرفهای را گردهم آوردید؛ تا چه میزان تجربههای پیشین شما برای همکاری با این افراد یاریرسان بود؟
قبل از اینکه در فیلمهای کوتاه و بلند پیشین با بازیگران حرفهای بههمکاری بپردازم، سالیان متمادی بخشی از دوران جوانی را در سینما بهعنوان دستیار و برنامهریز کار کردم. این مسئله بیش از باقی موارد به من کمک کرد تا قادر به انتقال افکارم به بازیگر باشم. هر پروژه سینمایی تجربه منحصربهفردی محسوب میشود. در این فیلم بیشتر از تجربه دستیاری برای هماهنگی و رسیدن به مقصودم با دوستان بازیگر بهره بردم. مشخصا همه این افراد بازیگرانی مطیع و حرفهای بودند. حمید آذرنگ، هومن سیدی و فرید سجادیحسینی کسانی بودند که به ماجرای فیلم اولی دقت نداشتند. مقصود آنها پیادهسازی مواردی بود که مدنظر کارگردان است و تجربیات شخصی و حرفهای خودشان را دراختیار من و فضای فیلم قرار میدادند.
"آذر" پس از تعریف جنبههای ظاهری و با خاتمهیافتن داستان، فضای خاصی در ذهن تماشاگر میسازد. وجود مخاطب عام و مخاطب خاص در فیلم اول، امری دشوار بهنظر میرسد. چگونه این راه را با حضور دو مخاطب عام و خاص در کنار هم طی کردید؟
این قصه زبان مشترک بین گروههای مختلف است. با انتخاب قالب مناسب قصه و بیان صحیح آن میتوان با طیفهای مختلف فکری و سلیقهای ارتباط برقرار کرد. قصه "آذر" بسیار ساده است و درعین سادگی هر طیفی از تماشاگران میتوانند خود را در قالب کاراکترها ببینند. ما نمونههای فراوانی مشابه کاراکتر "آذر" داریم و همچنین مابهازای فراوانی برای عموی قصه داریم. بههمین خاطر این کاراکترها بهنوعی نماینده طیفی از اجتماع هستند. مجموع این موارد را در قالب قصهای قرار دادهایم که اگر بهخوبی روایت شده باشد طبعا نکتههای نهان در کاراکتر و فضا، قابل تشخیص خواهد بود.
تنها موضوع پررونق ۱۰ سال اخیر، ژانر رئالیسم اجتماعی است و حضور فعالیت یک زن در جامعه و زیرمجموعه جامعه مردسالار بودن را در بسیاری از فیلمها مشاهده کردهایم. از فیلمهایی چون "ناهید" و "فصل فراموشی فریبا" در سالهای اخیر و همچنین "زیر پوست شهر" بهکارگردانی رخشان بنیاعتماد میتوان یاد کرد. تا چه میزان استقلال فکری در پرداخت به شخصیتها داشتهاید؟ باتوجه به اینکه فیلمنامه "آذر" متعلق به شخص شما نبود با اینحال چگونه در این فیلم تنها نقش یک تکنسین اجرایی را نداشتید؟
متاسفانه این تعریف و نگاه در سینمای ایران حاکم است که فیلمساز برای اینکه به او برچسب تکنسین نزنند در پروژههای تولیدی خود همهکاره و همهفنحریف هستند. خارج از بحث فیلمنامه میبینیم که فیلمساز، فیلمنامه را مینویسد، بازی میکند، کارگردانی میکند و آخر سر هم، تدوین را خودش بهعهده میگیرد! این قبیل فیلمسازان را رها کن؛ آنها موسیقی فیلم خود را هم با ملودی سوتبلبلی خودشان مینوازند درصورتیکه درتمامی جوامع مترقی هر بخش به اهل نگاه و نظر و متخصص خود سپرده میشود. کی و کجا گفتهاند و اثبات شده که لزوما هر فیلمنامهنویس خوبی فیلمساز خوبی هم هست یا برعکس... بهشدت با این نگاه مخالفم ولی تلاش میکنم نهتنها در این فیلم بلکه فیلمهای کوتاه و بلند ویدئویی قبلی که ساختم را به قواعد و اصول سینمای خودم نزدیک کنم، بیهیچ ادعایی. اینجا هم اگر فیلمنامه متعلق به دیگری است، شک نکن که از زوایه نگاه محمد حمزهای گذشته، فارغ از نتیجه خوب یا بد آن. بههمین دلیل صرف پلان گرفتن، هنر نیست یا صرف صحنهای را نوشتن... هردوی اینها لازم و ملزوم یکدیگرند و با یک چیدمان درست درکنار هم باید جلو روند من هم اینجا برپایه همین نگاه پیش رفتم. اگر صحنه بهنظر من کارکرد مستقیم نداشته و ندارد مثلا من چگونه و بر چه اساسی میتوانم به یک اجرای درست و هارمونیک و یکدست بهلحاظ بازی بازیگران، قاببندی میزانسن و اجزای صحنه برسم که در روند فیلم قاعدهمند باشد و زائد بهچشم نیاید.
پروژه "آذر" درحقیقت طی یک فرآیند به تولید رسید. هدف تهیهکننده همکاری با فیلمساز جوانی بود که فیلماولی نیز باشد و همچنین چارچوب پیشنهادی یک قصه را نیز در دست داشت.
هنگامیکه احسان بیگلری فیلمنامه را نوشت، از همان ابتدا با یکدیگر بهمشورت میپرداختیم و مدام درحال گفتوگو بودیم و درحقیقت فیلمنامه بهطور کامل آماده نبود و با تعامل یکدیگر پیش رفتیم. همزمان با تکمیل فیلمنامه به امر پیشتولید مشغول بودیم و آقای اصغری بهعنوان مشاور خانم کریمی به بازنویسی فیلمنامه میپرداخت. با ایشان نیز در طی فیلمبرداری به همفکری میپرداختیم. بخشی از این ماجرا سلیقهای و بخشی دیگر نیز قائدهمند است. ضمن درنظر گرفتن قائده، بایستی سلیقه فیلمساز و تهیهکننده نیز در ساخت فیلم گنجانده شود. بهطور مداوم صحنهها بازنویسی میشدند و این اتفاق تا سکانسهای آخر فیلمبرداری ادامه داشت.
این پروژه کمی پرحاشیه بهنظر میرسد چرا که دو کارگردان از ادامه کار انصراف دادند و همکاری با نیکی کریمی را کار سختی میدانستند. تجربه همکاری با نیکی کریمی به چه شکل بود؟
کار با شخصی که بههرحال در حوزه سینما پیشکسوتتر از توست نیازمند پیروی از قواعدی است که نهتنها نیکی کریمی بلکه هر آدم دیگری مثل او هم در کنار من باشد، برای خودم ابتدا قاعدهای دارم که اصل را بر احترام و تعامل میبینم اما اگر شرایطی از سوی طرف مقابل به تو تحمیل شود که در راستای نگاه و اندیشه و اساسا جهانبینی تو نسبت به فضای فیلم نیست در چارچوب حرفهای کار مقابل آن میایستم؛ آنجاست که دیگر چندان تعامل را جایز نمیدانم ولی در زمان تولید "آذر" اگر هم سختیای بود با تعامل و گفتوگو سعی میشد که به یک زبان مشترک برسیم تا پروژه بهسلامت به مقصد برسد و هدف هردو این بود که به تولید یک فیلم آبرومند دستیابیم. مجموعا در تولید «آذر» بهعلت زمان کمی که داشتیم تجربه سخت اما خوبی را گذراندیم و مواقعی شاید بهاختلاف سلیقه نیز دچار میشدیم اما حاشیه دیگری نداشتیم.
سال قبل بخشی به نام نگاهنو داشتیم که اکثر جوایز به فیلماولیها تعلق گرفت. عملکرد شایسته دبیر جشنواره، هدایت همه فیلمها به یک بخش بود. هرسال یکیدو کار میآمد و مابقی در حد کارگردانی و فیلمنامه مورد تقدیر قرار میگرفت، امسال اما فیلم اولیها این قابلیت را دارند که در همه رشتهها جایزه دریافت کنند. چه میزان ترکیب فیلماولیها که بیش از ۱۰ فیلم در این جشنواره دارند با فیلمسازهای باتجربه همچون کیمیایی و جیرانی را مثبت میبینید؟
ارزیابی فیلمها در یک سطح، اتفاق خجستهای است. برای من نیز بسیار خوشحالکننده است که فیلم اولم در کنار فیلم افراد باتجربه و صاحبسبکی مورد ارزیابی قرار گیرد. با این اتفاق طبیعتا عوامل شناختهشده کاردان و حرفهای سینما با طیب خاطر با یک فیلم اولی به همکاری خواهند پرداخت. این جشنواره طبعا تنها جشنواره معتبر و ملی سینمای ایران محسوب میشود و طبیعتا افراد در حیطههای مختلف علاقهمند به ارزیابی ماحصل اثرشان هستند. فارغ از فیلم اول بودن، تمام بخشهای مختلف یک فیلم با فیلمهای دیگر مورد ارزیابی قرار میگیرد و این موضوع خوشایندی است. بهنظر میرسد بهتر است فیلم اولیها بهطور جداگانه نیز ارزیابی شوند. اساسا حضور جوانها در کنار پیشکسوتها با هم معنی پیدا میکند و میتوان گفت اتفاق فرخندهای است. البته ارزیابی فیلماولیها در کنار هم اتفاق خواهد افتاد. «آذر» باتوجه به محدودیت زمانی، از شروع تا پایان، مراحل دشواری را طی کرد. جدا از اینکه تلاشم را میکردم که یک فیلم خوب و معقول بسازم افرادی نیز در این راه یاور من بودند که اگر نبودند نمیدانم "آذر" برای منِ کارگردان چه سرنوشتی پیدا میکرد. پیمان شادمانفر بهعنوان فیلمبردار، محمد یمینی؛ مدیر تولید و روزبه سجادیحسینی بهعنوان دستیار کارگردان در مراحل تولید مرا همراهی کردند و همچنین در مرحله پس از تولید نیز مصطفی خرقهپوش بسیار به «آذر» کمک کرد و فراتر از یک تدوینگر بود.
منبع:صبا
کد مطلب: 10141
آدرس مطلب: http://tahrireno.ir/vdcgqq9q.ak9zt4prra.html