این صداها جانشین ندارند
10 آذر 1394 ساعت 9:53
اهالی دوبله کارشان را خیلی خوب بلد هستند، چون اساسا با درام طرف هستند. وقتی دوبلورها بازی بازیگران را تحتالشعاع قرار دادند، آن بازی را ماندگار کردند.
دههها طول کشید که دوبله به نقطهی طلایی برسد...
تحریرنو: در بحث دوبلاژ و بهطور کلی مقولهی صدا، حال چه موسیقی باشد، چه آواز و چه گویندگی، صدا یک چیز فردی است. شاخصههایی دارد که کاملا در ارتباط مستقیم با نوع زندگی و زیست صاحب صداست. وقتی از دوبلاژ صحبت میکنیم با روندی طرف هستیم که به اواسط دههی ۲۰ در ایران برمیگردد. در آن دهه فیلمهای خارجی بهعلاوهی فیلمهای خبری گزارشی که دربارهی جنگ جهانی دوم بود، دوبله میشدند.
آن موقع دوبلاژ بهمعنای امروزی وجود نداشته و میان نوشتهگو بوده است. اساسا بحث هنری این حوزه که ۲ نفر بتوانند دیالوگ ۲ بازیگر خارجی را تبدیل بهزبان مادری بیننده کنند، وجود نداشت. دهههای مختلف طول کشید که دوبله به اوج و این نقطهی طلایی برسد.
صداهای ماندگار چهگونه جذب دوبله شدند؟
ما با نسلی طرف هستیم که یا اغلب از تئاتر آمدند و جذب دوبلاژ شدند یا خودشان دست به قلم و نمایشنامهنویس بودند. بهعنوان مثال بزرگانی مثل زندهیاد علی کسمایی که یکی از بهترین مدیر دوبلاژهای ما بودند. ایشان هم کار خبرنگاری انجام میدادند، هم کار رسانه و هم روزنامهنگار بودند. دستی در تئاتر داشتند و بعد فیلمساز شدند و بعد هم که جذب دوبلاژ میشوند.
همچنین بزرگانی مثل زندهیاد نصرتاله محتشم که در رادیو بوند. ژاله علو که انشااله سلامت باشند و همچنین ابوالحسن تهامی یا زندهیاد احمد رسولزاده، اصغر افضلی و مرتضی احمدی که ایشان را تازگی از دست دادیم، بازیگر تئاتر بودند.
دوبلاژ آن موقع بهصورت مستقل نبوده است که استودیویی باشد و دوبلور جذب شود. میرفتند در رادیو، سینما، تئاتر و... میدیدند که چه کسی بیانش خوب است چه کسی لحنش خوب است چه کسی صدایش مناسب است و آنها را جذب این حرفهی نوپا میکردند. آنزمان بهدلیل کمبود و عدم پیشرفت سختافزاری با توجه به این که دوبله در استودیوها نیاز به آپارات، صدابرداری و صداگذاری خاص داشت، همهی این کارها در ایتالیا انجام میشد. زمانیکه دوبله در ایران راهاندازی شد، طوری کار شکل گرفت و عوامل دوبلاژ ذوق و علاقه نشان دادند که دوبلهی ایتالیا کلا به ایران منتقل شد.
صداهایی بم و مردانه یا معماگونه، لطیف و نرم
از دل این داستان ما با نسل ویژهای روبهرو شدیم که از دلش منوچهر اسماعیلی، چنگیز جلیلوند، جلال مقامی، رفعت هاشمپور، ژاله کاظمی، ناصر طهماسب، عطااله کاملی، ایرج دوستدار، فهیمه راستکار، مهین کسمایی، نیکو خردمند، ایران بزرگمهر، صادق ماهرو، منوچهر والیزاده، حسین عرفانی، ایرج ناظریان، خسرو خسروشاهی و... میآیند.
اینها همان نسل اساسی میشوند که همچنان صدای یکسری از آنها را میشنویم و حضور دارند. بعد از آن است که ما با یک سری ویژگیهای دوبله مواجه میشویم که هم آموزش در کنارش است و هم تربیت صداهایی که میتواند بین چندین نسل نفوذ کند و ماندگار شود.
حال این صداها هر کدام ویژگیهای خاص خود را دارند، مثلا از دل این صداها صدایی بم و مردانه همچون صدای نصراله مدقالچی درمیآید یا صدای زنده یاد ایرج ناظریان. در کنارش صدای معماگونه، لطیف و نرم ناصر طهماسب است یا مثلا منوچهر اسماعیلی که وقتی شروع میکند به نقشگویی، کاملا دستآورد دوبلاژ نتیجهی آن است. یعنی بازیگر از هر ملیتی هم که باشد او در صدایش بهدلیل اینکه شخصیتپردازی صدایی را میشناسد، نقش را درخشان درمیآورد.
از نقشگویی آنتونی کویین و ریچارد برتون بگیرید تا بازیگرانی چون پیتر فالک (هنرپیشه آمریکایی)، چیچو اینگراسیا (بازیگر ایتالیایی) و دوبلهی انواع و اقسام بازیگران ایرانی که در خود ایران هستند و همچنین صدای جوان و شاداب سعید مظفری برای شخصیتهای جوان اول.
صدایی که برود جایگزینی ندارد
تصور این که که وقتی صدایی از دست رفت، میشود جایگزینی برایش پیدا کرد، تصور غلط و اشتباهی است. آن صدا یک شاخصه است که تا ابد مانده است، یعنی صدای احمد رسولزاده در شاهکار تاریخ دوبلهی فارسی (دوبلهی فیلم "محمد رسولاله") با اینکه نقشگوییاش بهجای شخصیت ابوطالب کوتاه بود، اما آنقدر بهجا انتخاب شده بود و آنقدر نقشگویی اندازه و استادانه بود که شما بعد از ۳۵ سال وقتی دوبلهشدهی این فیلم و دیالوگ "مردها از بالای کوه دنیا رو بهتر میبینند" را میشنوید، همچنان تاثیرگذار است. نفر بعد اگر بیاید و بگوید بحث تقلیدی میشود.
تقلید صدای خسرو خسروشاهی هیچ حسی ندارد
وقتی بحث دوبله میشود، شروع به تقلیدکردن میکنند. برای مثال تقلید صدای خسرو خسروشاهی که بهجای آلن دلون نقشگویی میکند. اما صدای خسروشاهی حال و آنِ خاصی دارد که آن صدا روی شخصیت قرار میگیرد. نفر بعدی اگر بیاید همین صدا را دربیاورد تقلیدی میشود و هیچ حسی ندارد. در حالی که این جا دیگر آن صدا مطرح نیست بلکه بیان، لحن، حال و زیست آن دوبلور است که صدایش را ماندگار و جذاب میکند.
طهماسب دربارهی دوبله چه گفته است؟
آقای طهماسب نکتهی خوبی را در کتاب "صدایی در تاریکی" میگوید، اینکه تصور همه دربارهی دوبلاژ این است که یک نفر صدای خاص و ویژهای داشته باشد، حال بم باشد یا زنگدار، در نهایت مهم این است که متفاوت باشد. اما برای یک دوبلور این ها مهم نیست. برای دوبلور شنوایی مهم است. چهطور الحان و لهجهها را در جامعه شنیده باشد و در عین حال بهنوع دیالوگگویی بازیگر توجه کند و در دوبله اینها را به کار بندد.
راز ماندگاری "هزاردستان" تا "سوتهدلان" و...
وقتی این تجربهها را در دوبله بهکار میبرند، یکی از بهترین دوبلورهای ما میشوند. بهعنوان مثال نقشگویی ناصر طهماسب را از "هزاردستان" بگیرید تا "سوتهدلان" و... او با انواع نقشگوییهایی که ارائه میکند، چیزی فراتر از صدای نقش، ماندگار میشود.
بدبیاری یا خوش اقبالی؟
انتخاب جایگزین برای صداهای ماندگار اساسا کار غلط و اشتباهی است. این صداهای ماندگار جایگزین ندارند. این نسلی که ما از آنها صحبت میکنیم درست است که از دستشان میدهیم اما صدایشان همیشه زنده است. نکته اینجاست که این نسل از دوبله نمیدانم از بدبیاریشان بود و یا خوش اقبالیشان، در آن زمان مدیومی بهنام سینما وجود داشت که شما اکران فیلم بهشکل عمومی در سالنهای سینما داشتید.
کمپانیهای خود فیلمها اغلب در تهران دفتر داشتند. فیلمها که میآمد، مدیر دوبلاژ انتخاب میشد، متن و ترجمه مشخص و کار انجام میشد. حال کجا بازخورد کار را میدیدند، در سالن سینما، نفسبهنفس با مخاطب. من با این عزیزان که بارها گفتوگو داشتم میگفتند ما که کار را دوبله میکردیم بعد به سالن میرفتیم و در کنار مخاطب کار را میدیدیم برای اینکه بدانیم چه بازخوردی خواهد داشت، یعنی آن برخورد با مخاطب خودش در تربیت آن صدا و گرایش متعالی برای آن حرفه تاثیرگذار است. اگر آن موقع را با الان مقایسه کنیم، الان این صداها که مختصات آن مخصوص سینماست، کجا قابل عرضه است؟ در قاب کوچک و نحیفی بهنام تلویزیون!
صداهایی که در تلویزیون محدود میشوند..
بعد از تلویزیون، آن صداها در فضایی محدودتر و در شبکهی نمایش خانگی که اوضاع و احوال آن هم اینروزها خوب نیست، بهدلایل مختلف از رایت فیلم بگیرید تا عرضهی سوپر مارکتی کنار خواروبار و اقلام دیگر، دیده میشوند. این صدا وقتی به تلویزیون میآید، تلویزیون بهدلیل مختصات کاری خودش، با تغییر انواع دیالوگها مواجه میشود و اینگونه استدلال میکنند که ما مجبوریم و گریزی از تغییرش نداریم ولی اینها دیگر تغییر نیست. این بدون شک هم سانسور است، هم تغییر در محتوای کار.
بهعنوان مثال نوروز امسال فیلم معروف اسکاری "۱۲سال بردگی" پخش شد. فیلم ۱۳۴دقیقهای در نسخهی اصلی، تبدیل به ۹۸دقیقه میشود! دیگر چه تفاوتی دارد منوچهر زندهدل چهطور در آن فیلم نقشگویی کند یا مثلا ژرژ پطروسی بهجای مایکل فاسبندر چهطور نقشگویی کرده است؟ وقتی کار به ۹۸دقیقه تبدیل میشود، واقعا بریده شده است. یا مثلا "قطار شبانه لیسبون" (محصول ۲۰۱۳)، آنهم فیلم معروف سال گذشته بود که فیلم ۱۱۰دقیقهای تبدیل به ۷۰دقیقه میشود. جالب اینجاست فیلمهایی که اتفاقا چه از لحاظ سیاسی و چه از لحاظ عمومی، همراستای سیاستهای تلویزیون ما هستند هم اجازهی پخش بیدخل و تصرف ندارند.
شیوهی نادرست سانسور فیلمها...
فیلمی در آمریکا ساخته شد با عنوان "در درهی الاه" که مربوط به جنگ عراق بود. این عنوان در تلویزیون ما تغییر میکند به "در درهی خدایان" که هیچ ارتباطی به آن ندارد. در بخشی از فیلم تامیلی جونز (بازیگر) که منوچهر اسماعیلی نقشگویی آنرا برعهده داشت، برای یک کاراکتر فیلم که کودکی است و میخواهد بخوابد، داستانی تعریف میکند. در نسخهی اصلی فیلم داستان مبارزهی داوود نوجوان در برابر جالوت و آن سنگ و فلاخن معروف است اما در دوبلهی فیلم این قصه تبدیل به داستان آشیل و تروا میشود! اینجاست که مخاطب زده میشود. اصلا این داستان چه ارتباطی دارد به قصهی آشیل و تروا !
و بازهم معضل سانسور!
یک فیلم معروف دیگر بهعنوان "گاوچرانان و بیگانگان" با فضای وسترن غربی و حملهی موجودات فضایی که نوروز دو سال پیش از تلویزیون پخش شد، هم شامل معضل ممیزی شده بود. در قسمتی از فیلم که فضاییها به دهکده حمله کرده و عدهای از ساکنین را کشتهاند و خانهها را تخریب کردهاند، در دوبله اتفاق جالبی میافتد. کاراکتر کلانتر برای اینکه به بچههای آنها امید دهد که از آن حال دربیایند شروع میکند از داستان مخصوص آن منطقه تعریف کردن. در دوبله، فیلم چه تغییری میکند؟ تبدیل به داستان آشنای ادبیات عرفانی ما میشود که کودکی به مدرسه میرفت و هر روز دیر میرسید. معلم میدید که لباسهایش خیس است و وقتی میپرسد که تو چرا دیر میآیی میگوید من مجبورم از آن سمت رودخانه بیایم و برای این که زود برسم باید از وسط رودخانه رد شوم. معلم به او ذکری میآموزد و میگوید اگر تو این ذکر را بگویی میتوانی از رودخانه رد شوی. بعد کودک به خاطر صفای دل و ایمان قلبیاش آن ذکر را میگوید و از رودخانه رد میشود.
شما حساب کنید کلانتر با مختصات فضای وسترن غرب وحشی و گاوچران در دوبلهی فیلم ذکر به بچهها میآموزد! این استهزا و سخرهگرفتن مخاطب نیست؟ حال چه فرقی میکند کدام دوبلور نقشگویی کرده باشد بهجای فلان بازیگر. دوبلورها در اغلب اوقات کارشان را درست انجام میدهند چون حرفهای هستند. بعد این پرسش بهوجود آمده که چرا مخاطب تلویزیون ما به ماهواره گرایش پیدا کرده است؟ بهخاطر این که واقعیتی که در مضمون داستان سریالها و فیلمهای ماهوارهای است جلوی چشمانش بی واسطه است، یعنی دیگر مخاطبگریز نیست چیزی که الان در تلویزیون ما وجود دارد، گریز مخاطب از انواع و اقسام فیلمها و سریالها است.
چرا مخاطبان شبکههای داخلی بیعلاقه شدهاند؟
در بحث تربیت صدا سعی میشود که بهترین تربیت انجام شود و بهترین آموزش هم ارائه میشود اما درصد بالایی از مخاطب الان نسبت به پیگیری و تماشای آثار از شبکههای داخلی بیعلاقه شده، چون مخاطب با این نوع پخش کاملا گیج شده است و دافعه دارد.
سینمایی برای اکران فیلم دوبلهشده در کار نیست
حالا ۴ سریال کرهای میماند که آنها هم داستان خودشان را دارند اما بازهم بعدها متوجه میشویم که آنها هم کموبیش عوض شدهاند. در گذشته سینمایی برای اکران فیلم خارجی با دوبله وجود داشت که عوامل دوبله میرفتند کارهایشان را با تماشاگر میدیدند. همین دلیل فاصلهی نسل جوان گویندگان را با نسل پیشکسوت از نظر ارائهی کار تاثیرگذار زیاد میکند، چون نمیتوانند بازخورد کارشان را مستقیم ببیند. چون سینمایی در کار نیست، چون اکرانی وجود ندارد. تلویزیون هم حالش اینگونه است که فیلم ۱۱۰دقیقهای نصف میشود. آنهایی هم که فیلمها را از تلویزیون میبینند یا به این رویه علاقهمندند یا میخواهند بدانند دوبلورها چهگونه نقشگویی میکنند.
مقولهای بهنام دستمزد دوبلورها...
چه در تلویزیون و چه در موسسات رسانههای تصویری، بهدلیل پایین بودن دستمزد، دوبلور مجبور است با کمترین قیمت مدام کار کند. در تلویزیون هم استخدام نیستند و بهخاطر کاری که انجام میدهند پایان ماه دستمزد میگیرند. حال اینکار میخواهد یک فیلم باشد یا ۱۵۰ فیلم. دستمزدها بستگی بهنوع کارشان دارد.
مسالهای بهنام آموزشگاهها و موسسات دوبلاژ
اینروزها با مسالهای بهنام باز شدن انواع و اقسام آموزشگاهها و موسسات دوبلاژ مواجه هستیم. دوبله اتفاقا خاصیتی دارد که با بازیگری و فن بیان متفاوت است. ارتباط مستقیمی با خود تصویر و فیلم دارد. یعنی بازیگر بازیای ارائه داده که دوبلور هم به موازات آن جلو میآید. آن چیزی که کار دوبلورها را سخت میکند این است که امروز شما برای کار به استودیو دعوت میشوید، اغلب خبر ندارید قرار است چه فیلمی را دوبله کنید. معلوم نیست فیلم وسترن، رمانتیک، اکشن، تاریخی، انیمیشن، مستند و... است. شما باید آنقدر آمادگی داشته باشید که همهی آنها را پوشش دهید.
دوران طلایی دوبله تمام شد؟
اینکه آموزش دوبله را تئوریزه کنیم و در کلاس درس آموزش دهیم، خوب است. ولی دوبله دقیقا از لحاظ آموزش بحثی است که شما باید در استودیو یاد بگیرید. شما باید آثار شاخص را دیده باشید و کارها را بررسی کرده باشید. انواع و اقسام دیالوگها تمرین شود. از یک نسلی به بعد شما میبینید با یک سری دوبلورهای کاربلد طرف هستید که از جمله آنها میتوان به کیکاووس یاکیده (که البته دیگر کار نمیکند)، شروین قطعهای، افسانه پوستی، فریبا رمضانپور، علیهمت مومیوند، علیرضا باشکندی، بیژن علیمحمدی، افشین زینوری، کتایون اعظمی، رضا آفتابی، سعید شیخزاده و... اشاره کرد. اینها نسل خوب و کاربلدی هستند. خیلیها اعتقاد داشتند دوبله در دههی ۴۰ و ۵۰ یک دوران طلایی داشت و تمام شد در حالیکه من اصلا با این حرف موافق نیستم. همچنان میگویم کاری باشد که با دقت انجام شود و مهرهها هم درست کنار هم چیده شوند، دوبلهی آثار خوب پیش میروند منتها شرط آن عرضه درست کار است. وقتی که سینما نیست وقتی تلویزیون به اینصورت پخش میکند، دوبلهای هم دیده نمیشود.
چرا دوبلورها را تعدیل کردند؟
زمانی بود تلویزیون در دههی ۶۰ بهدلیل سیاست خاص خود دوبلورها را تعدیل کرد اما دید نمیتواند دوبلهی کارها را به مانند گذشته جمع کند، رفت و گشت و صداها جایگزین پیدا کرد. بعد از مدتی که گذشت دید نه این صداهای تازه حالوهوای آن صداها را ندارند. این صداها بیروحند و فقط تقلیدی هستند. مجدد همان دوبلورهای قدیمی را دعوت کرد و کار دوباره شروع شد.
یادی از پرویز بهرام و صدای ماندگارش...
پرویز بهرام که اینروزها در بستر بیماری است یکی از چهرههای اساسی تاریخچهی دوبلاژ فارسی است. بهدلیل نوع صدا و بیانش، فردی بود که در تئاتر کار بازیگری داشت و آشنا به آن حوزه بود. بههمین دلیل وقتی جای بازیگران مشهوری چون ارسن ولز، لارنس اولیویه، سرگئی باندارچوک، جیمز میسون و... صحبت میکند تاثیرگذار است. بنابراین وقتی به حیطهی دوبله آثار مستند میآید نتیجهاش میشود دوبلهی مستند معروف "جاده ابریشم" و مستند "مسلمانان" که با هربار دیدنش همچنان تاثیرگذار است.
این صدا چهگونه در تودهی مردم نفوذ کرد؟
صدای این مرد بهدلیل لحنی که دارد در تودهی مردم نفوذ میکند و بهنوعی تقلید هم میشود. برای همین جزو یکی از دوبلورهای مهم این عرصه است. اما چون این عزیزان بیشتر متولدین دهههای ۱۰ و ۲۰ شمسی هستند، به سن و سالی رسیدهاند که متاسفانه دیگر نمیتوانیم از صدایشان استفاده کنیم. دنبال جایگزین گشتن برایشان هم کار مناسبی نیست، چراکه صداهایشان در آن فیلمهایی که دیدهایم تثبیت شده است. ایشان پشتوانهی کاریشان آنقدر بالا بوده است که وقتی در دههی ۶۰ دوبلهی سریالهای پلیسی آلمانی در تلویزیون انجام میشد، بهرام در این نوع نقشگوییاش هم باز موفق بود.
دیدهشدن نام دوبلورهابرای نخستینبار کنار بازیگران!
برای نخستینبار در تاریخ سینما و تلویزیون ایران (سریال "جلالالدین") میبینیم در تیتراژ فیلم عنوان علی دهکردی میآید، با صدای دوبلور نقش یعنی ناصر طهماسب یا مثلا آرش مجیدی با صدای چنگیز جلیلوند. چرا اینکار مهم است به این دلیل که بعد از گذر چندین دهه متوجه میشویم دوبله دیگر چیزی فراتر از کار صداگذاری و کار فنی است. یعنی قرار است آفرینش یک شخصیت باشد به موازات کاری که در فیلمنامه انجام شده است. یعنی ما دیگر با علی دهکردیِ صرف طرف نیستیم که ناصر طهماسب صرفا به جایش حرف زده باشد. علی دهکردی بهعلاوه ناصر طهماسب نتیجهاش میشود شخصیت بهاالدین ولد در سریال تاریخی جلاالدین.
در گذشته در تیتراژ فیلمها میدیدید عنوان مدیر دوبلاژ آورده میشد و در برخی از اوقات هم نمیآوردند. اسم بقیهی دوبلورها هم اغلب نبود. حالا متوجه شدند دوبله بهویژه تاثیری که بر سینمای ایران در طی چند دههی اخیر داشته، فراتر از کار صداگذاری بوده است. چراکه دوبلورها بازی بازیگران را تحتالشعاع قرار دادند و آن بازیها را ماندگار کردند. شما شخصیت علی نصیریان در "هزاردستان" را نمیتوانی از صدای ناصر طهماسب جدا کنی یا جمشید مشایخی با صدای منوچهر اسماعیلی است که شخصیت رضا خوشنویس در "هزاردستان" میشود. ترکیب دو نفره منوچهر اسماعیلی در نقش گوییاش بهجای جمشید هاشمپور و ناصر طهماسب بهجای بهزاد جوانبخش است که فیلم "تاراج" ایرج قادری را بهنوعی ماندگار میکند و شخصیتها آفرینش پیدا میکنند.
اهالی دوبله کارشان را خیلی خوب بلد هستند، چون اساسا با درام طرف هستند. فیلم "قیصر" با آن دیالوگهای خاص ماندگار شده است. وقتی دوبلورها بازی بازیگران را تحتالشعاع قرار دادند، آن بازی را ماندگار کردند.
برگرفته از گفتوگو با نیروان غنیپور
کد مطلب: 3491
آدرس مطلب: http://tahrireno.ir/vdci.3apct1a5zbc2t.html