تا پيش از دهه اخير، بيشتر ما به حكمای طب نياكانمان صرفا از دايره ديد تاريخ تمدنی نگاه می كرديم ؛روزبزرگداشت حکیم سيد اسماعيل جرجانی به عنوان روزعلوم آزمایشگاهیان، زادروزمحمدزکریا رازی به عنوان روزداروساز و روزبزرگداشت حكيم ابوعلی سينا به عنوان روز پزشك ناميده شده است.
ميتوان گفت از دانش و ظرفيت اين حكما و بزرگان كمتر از دنياي غرب بهره برديم اگرچه در حال حاضر، اين دايره ديد تغيير كرده و رشته تخصصي طب سنتي از ده سال گذشته در دانشگاههاي علوم پزشكي كشور ايجاد شده است و از آموزههاي بزرگان و حكماي ايراني به صورت تلفيقي و نظاميافته در نظام سلامت استفاده ميشود.
از برجستهترين خصوصيات حكماي طب نياكان ما از جمله حجتالحق شيخالرئيس ابوعليسينا، الهيات و بحثهاي اعتقادي و سرلوحه قرار دادن آنها در امر طب است.
استادان بنده و بزرگان حوزه سلامت، به خلا بحثهاي اخلاق پزشكي در نظام آموزشي پزشكي رايج آگاهند و در دنياي غرب هم خلا اصلي را در حوزه پزشكي، بحثهاي اخلاقي ميدانند.
زندگانی نهچندان طولاني اماعقلانی، حکیمانه وپربار ابوعليسينا كه پزشكي را فراتر از توجه به بحث پزشكي جسماني ميدانست، پيامهاي عميقي براي جامعه پزشكي دارد؛ اين حكيم بزرگ، همه علم طب را در دوران نوجواني ميدانست اما پيش از نوشتن قانون، كتاب شفا را نوشت كه در موضوع الهيات و طبيعيات است.
پيام ديگري كه ميشود از زندگي اين حكيم بزرگ آموخت، در نحوه نامگذاري كتابهايش است؛ در كتاب قانون، نام بيماري، علايم و روشهاي درماني نوشته شده اما از اين جهت كه اين طبيب فيلسوف معتقد بود هيچكدام اين اقدامات الزاما منجر به شفا نميشود و شفاي اصلي دست خداست، نام كتاب اول خود را شفا ميگذارد و كتاب طبي خود را قانون مينامد.
حكماي طب نياكان ماپيشنياز علم طب را علوم ديگري از جمله اخلاق، حكمت، علوم قرآن و حديث، فلسفه، منطق، هندسه، حساب و نجوم ميدانستند كه پزشك بايد ابتدا به آنها مسلط شود.
در مقام شامخ حكماي بزرگ طب ايراني همين بس كه ادب و آداب طبابت را پيشنياز علم و هنر طبابت ميدانستند و از نظر آنها مهمترين آداب اين بود كه پزشك بايد بر اين باور باشدكه شافي اصلي و حقيقي، خداست.
با اين اميد كه بتوانيم بيش از پيش از آموزههاي بزرگان و حكماي ايراني در تمامي زمينهها به خصوص علم پزشكي بهره ببريم و شاهد افزايش روزافزون استفاده از اين آموزهها به صورت تلفيقي و نظاميافته در نظام سلامت باشيم، صحبتهاي خود را با بخشي از كهنترين منظومه طبي، سرودهي حكيم مِيسَري در خصوص علم پزشكي، به پايان ميرسانم:
پزشکی،دانشش تن راپناه است ودین دانستنش جان را سپاه است
کسی را از پزشکی نیست چاره نباشد با درستی کس هماره
کسی کش درد و بیماری گزاید به سوی دانش دین کم گراید
تنی بایددرست و راست کردار نه باریش و نه با درد و نه بیمار
که دین ایزدی بتواند آموخت به دانش جان خود بتواند افروخت