واریور (Warrior) داستانی خوب با دلایلی فراوان برای خوب بودن دارد که تماشاگر با سطوح فکری شخصیتی گونهگون مجذوب روایت و مواد آن خواهد شد.
تاریخ انتشار : شنبه ۱۴ شهريور ۱۳۹۴ ساعت ۱۴:۲۴
قصهای شهری از زندگی مدرن با مختصات این عصر و ماجرایی جذاب و سینمایی که در کشمکش مناسبش به تنگنایی احساسی عاطفی از روابط انسانی با لِوِل و مرتبهی نسبتا عالی که مخاطب را از هر جنس و سطح شخصیتی به اندازهی کافی مجذوب سینمای حرفهای مینماید. فیلمی که از انتخاب بازیگرانش هم میشود به کلاس و رتبهی حرفهای سینماییش پی برد.
در ژانر مبارزهای، سینمای جهان شاهد آثار شگرف و بسیاری از فرهنگها و سبکهای مختلف زندگی و کاراکترهای گوناگونی بوده است. شاید کم باشد یا نباشد فیلمی که در این فضا (مبارزه و به عبارتی جنگجویی) دچار کلیشه شده و از سطح مطلوب جذابیت سینما بیبهره بماند اگرچه با دستمایهای که این ژانر دارد انتظار این ابتلا و افت تا حدی نیز میرود. وقتی مولف برای شروع در قصهگویی، فقط یک خط کلی (عبارت از مبارزهای در راستای مقصدی و منظور و هدفی)، داشته باشد انتظار میرود بیشتر دچار تکرار و عادت شود در مقایسه با دیگر وسعت وسیعی که سینما در کل می تواند داشته باشد.
واریور (Warrior) داستانی خوب با دلایلی فراوان برای خوب بودن دارد که تماشاگر با سطوح فکری شخصیتی گونهگون مجذوب روایت و مواد آن خواهد شد. شخصیتپرداری در این اثر در حد اعلایی ظاهر شده که تحسین منتقد فیلمنامهشناس را لاجرم برمیانگیزد، دو برادر از یک روح، سرشار در دو قالب کاراکتر با شناسنامه و سبقهای شنیدنی که یکی دبیر فیزیک با زندگی متاهلی و تعهدات زناشویی در قالب خانوادهای کوچک و دوستداشتنی و دیگری جوان نظامی جنگدیدهای خسته و پوستانداخته و درگیر یک زندگی مجردی پر درد، تنها و مجروح از لحاظ عاطفی که خود یعنی ماجرا، و هر دو مبارزی در رینگ بوکس مدرن که باید برای شرافت و منظوری بیش از مادیات در قبال هم مشت بکوبند.
جالب که بیننده تا میانهی زمان فیلم از برادری این دو بیخبر است! و پدرِ این دو عارف مدرن که خود ظرفیت سریالی صد قسمتی را برای هنر تصویر داراست، مرد میانسالی که بسیار از دنیا و سرنوشتش طلبکار است و بیش از آنرا به خانواده و فرزندانش بدهکار... او که قبلا الکلی بوده مدتی است پاک و رو به بهبود است (هزار روز است که ترک کرده) و در بازهی داستان واریور مقرر شده در نبرد زندگی به نوعی اشتباهات گذشته نحسش را جبران کرده و از زیر دین فرزندان و بیش از همه خودش بیرون آمده و بهقول پسر قهرمانش، گندی که جبران نمیشود را پاک کند.
از آنجا که شخصیت یعنی ماجرا و ماجرا یعنی شخصیت، در همین اوان میشود فهمید که فیلم، پتانسیل موفقیتی را خواهد داشت که با چیدمان استادانهی نویسنده در مراحل قصه و تعامل کاراکترهای مذکور با هم و با سرنوشت به سهولت میسر خواهدشد. پدری که همیشه کنار برندهها بوده و هیچوقت بازندهها را دوست نداشته، یک بازندهی کامل است و حالا با تمام وجودش میخواهد برنده باشد، برادری که از زندگی و برادر و پدر و گذشتهاش دل چرکین است حالا به دامنه وقایعی رسیده که باید همه را ببخشد و تغییر کند، او با وجود تدریس فیزیک حالا میخواهد خانهاش را با مبارزه از مصادره بانک نجات دهد، برادر دیگری که جبهه مخالف تمام رخدادهای زندگیش بوده قصد شکست و شکستن برادرش را دارد که این مبارزه (فینال) بیش از مبارزه دو برادر، بیش از مبارزه دو مبارز، نبرد و مبارزه این دو انسان با نفس و شخصیت درونشان است.
آنها در رینگ به هم ضربه میزنند، مبارزهای که بزرگترین لیگ کشور است، آنها هم را میکوبند و خون هم را میریزند که گویی هر دو شخصیت در قلب و ذهن پدر به هم مشت میزنند، پدر در حال رشد شخصیتی و روحی است، برادرها در حال همین رشدند و جایزهی میلیون دلاری مبارزه که قله قاف هر دو است، کمترین بهایی در مقابل آنچه در روح و فرا روانِ این کاراکترها اتفاق می افتد، ندارد... .
عنصر انسانی عاطفه، نافذ و زیرکانه در سیر شخصیتپردازی و ماجرای عاطفی این نبردهای خشک و سخت، جریان و سرایت دارد و به شریان تپنده و حیاتبخش فیلمنامه مبدل شده... پیچوخم وقایع فیلم (درهر فیلمی) گاهی لحظات و ضربآهنگی را خلق میکند که کاراکترها در واکنش این رویدادها دیدنی هستند و کلام روزمرهیشان به سقف کیفی "دیالوگ" سعود میکند. فیلم واریور برای مردم عادی، زیباست چون قصه جذاب و شخصیتهای ویژه و زبان مسلط سینما را داراست برای کارگردانها مطلوب است چون از دکوپاژ، موزیک، لوکیشنها، نور و رنگ و فیزیکها، بازیها و اَکتها، مدیریت قابهای تصاویر، جهشهای دوربین، خورده دیالوگها حتی و بسیاری عوامل دیگر کارگردانی پُر محتوی و کامل ظاهر شده، برای منتقدها بهنوعی، برای عوام بهنوعی، خانمها بهنوعی و آقایان و حتی این فیلم برای کودکان (که مناسبشان هم نیست) بهنحوی مطلوب است اما.
آنچه بیش از همه در این معاصر باید مورد توجه تحلیلگر این فیلم باشد تمهید و تمثیلی است که مولف برای روانکاوی شخصیتها ابداع کرده است. شاید هم این ابتکار فیلمساز نباشد ولی بههرحال قابل لمس است که خالق این قصه از علم و اطلاعات روانشناسی مدرجی برخوردار است و شخصیت ها را در واقع در مصاف خویش تعریف و پرداخت نموده، آنها در مقابله با غرور، ترس، رنجشها، عقدهها و درونیات روانی خویشند. یکی به غرورش لگد میکوبد، یکی از خشمش دفاع میکند، یکی مشت به پیشانی عقدههایش میزند و همه در حال شکنجه و تنبیه اختلالات روانی خودشان هستند، مشغول شلاق خوردن و تیشه زدن به سنگ تندیس شخصیتشان... .
استفاده عالی از رینگ، مبارزه، جایزه، رزم و متریال ورزشی برای تفهیم نفسانیات و واکنشهای کودک درون آدمها، والد و بالغ درون، خلاقیت بالایی را نیازمند بوده که کارگردان واریور بهخوبی و حرفهای از پس آن برآمده و در کل فیلمی را محصول داده که اگر تماشاگر بهقدر و ارزش عاطفی، روحی و روان شناختی آن نیز دسترسی و آگاهی نداشته باشد باز هم تحت تاثیر نگرش و انگیزش ساری و جاری در قصه قرار خواهد گرفت و این یعنی هنر نمایش که قرار است داستان و موضوعی را به شفافیت اکمل و گویا به مخاطب نشان دهد... .
سیدمحمدحسین حسینی