اگر اهل تئاتر دیدن هستید؛ باید نمایش "آرتیگوشه" را ببینید، چرا که در آن ملاحظاتی نوین هست که تماشایش را لذت بخش میکند. این نمایش هم در نوشتار دارای نوآوری هایی قابل تامل است و هم در حوزهی کارگردانی و بازیگری حرف برای گفتن دارد.
تاریخ انتشار : سه شنبه ۴ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۲:۳۹
(برای اجرای نمایش آرتیگوشه. کاری از گروه فیلم و تئاتر وَ ناگهان)
*رضا آشفته ( سردبیر سرویس تئاتر روزنامه شرق)
اگر اهل تئاتر دیدن هستید؛ باید نمایش "آرتیگوشه" را ببینید، چرا که در آن ملاحظاتی نوین هست که تماشایش را لذت بخش میکند. این نمایش هم در نوشتار دارای نوآوری هایی قابل تامل است و هم در حوزهی کارگردانی و بازیگری حرف برای گفتن دارد.
نویسنده در "آرتیگوشه" چند اقدام نوین انجام داده است و این همان نکتهای است که متنِ "آرتیگوشه" را قابل ملاحظه میکند؛ در "آرتیگوشه" ترکیب و تلفیقی از فرهنگهای نامتجانس صورت گرفته است که در واقع به لحاظ تاریخی نقطه مقابل هم بوده اند. ترکیب فرهنگ و تاریخ ایران و یونان باستان، سازندهی این کنش غیر متعارف است؛ ایران و یونان بارها در دوران باستان، با هم جنگیده اند و نمونههای بارزی از این تقابل را میتوان در نمایشنامه "ایرانیان" اثر "اشیل" و "آنتیگونه" اثر "سوفوکل" دید! در "ایرانیان" شکست خشایارشاه از یونانیان با صراحت آمده است، اما در آنتیگونه که منشاء اصلی نوشتن "آرتیگوشه" است، خاکسپاری جسد برادر آنتیگونه که علیه دایی و پادشاه تب طغیان کرده و باید مردارش خوراک کفتارها و لاشخورها شود مسالهی مورد نظر ما را میسازد، چراکه این رسمی ایرانی است که مردار را نه خاکسپاری که خوراک حیوانات میکنند و در یونان، دستور پادشاه نوعی اهانت است به اجساد، چون خاکسپاری امری واجب در فرامین خدایان یونانی است. در آرتبگوشه نوعی همگرایی و هماهنگی بین دو فرهنگ و تاریخ شده است و این نوعی نگاه تازه است از جنس زمان، که ما را دعوت می کند از منظری صلح جویانه و انسانی، جویای تاریخ طغیانگری در جهان باشیم. فرقی هم نمیکند که این طغیان اساطیری باشد و به یونان تعلق داشته باشد یا به طغیان تاریخی مزدک در ایران ساسانیان مرتبط باشد.
علاوه بر اینها ساختار نمایشنامه نیز هست که ما را به وجد می آورد. البته می شود با ملاحظات و مناسبات تاریخی مطرح شده وارد بحث شد اما نوع مواجهه تازگی دارد . به اینها باید نحوه فضاسازی و ارائه درست و به جای تک گویی های نمایشی را افزود. هفت اپیزود که به شیوه تک گویی اجرا می شود که هر کدام هم حال و هوای خودش را دارد و زبان و بیانش هم متفاوت است، و این، بدان معناست که ملاحظاتی آوانگارد در "آرتیگوشه" در حال وقوع است؛ نظمی پسامدرن، بدونِ برزخِ گذار از سنت به مدرن.
این در هم تنیدگی جهان اساطیر، تاریخ و امروز، نوعی پاگشایی پر رمز و راز است برای پذیرش نظم پسامدرن که در اروپا و آمریکا و کشورهای پیشرفته مسیر طبیعی و تاریخی خود را پیموده است اما ما هنوز در مدار دو گانه سنت و مدرن گرفتار هستیم و ورود به برزخ این دو هست که رجعت به سنت و گذشته را در التقاط با نظم مدرن می تواند سمت و سوی متعادلی دهد که تعادلاش، همان نظم پست مدرن خواهد بود که البته در "آرتیگوشه"، توصیه ای جهشی برای وقوف بر جهانی است که برای ما مقتدارانه آرامش بخش خواهد بود.
"آرتیگوشه" تماشایی است، که فضاسازی های غیر مترقبه ما را بیشتر متوجه بازیگران میکند که این هم اتفاقی است برای ورود به جهانی قابل ملاحظه که کشف و شهودی را به دنبال خواهد داشت و مطمئنا برای هر یک از ما که به تماشایش نشسته ایم نکات متفکرانهای را به دنبال خواهد داشت. در واقع تئاتر حقیقی نیز در چهارچوب چنین فضاهایی می تواند دگرگونی اندیشمندانی به همراه داشته باشد که این خود آغازگاه اتفاق بایسته تری برای رشد و تعالی فرد و فراتر از آن جامعه خواهد شد.