نگاهی به سریال "زمستان گرم"
سریال "زمستان گرم" داستان مهندس جوانی را روایت می‌کرد که متوجه می‌شود مدت زیادی زنده نخواهد بود.
تاریخ انتشار : شنبه ۲۰ دی ۱۳۹۳ ساعت ۰۹:۵۹
 
نگاهی به سریال "زمستان گرم"
 
تحریرنو: مینی‌سریال "زمستان گرم" مدتی پیش از شبكه‌ی تهران روی آنتن رفت. این سریال داستان مهندس جوانی را روایت می‌كرد كه در اوج موفقیت متوجه می‌شود مدت زیادی زنده نخواهد بود. این مهندس جوان كه زندگی را براساس حساب و كتاب و منطق ریاضی تفسیر می‌كند توسط شریک و هم‌كارانش مورد سواستفاده قرار می‌گیرد. او از زمان كودكی كه مادرش را بر اثر بیماری از دست داده به‌نوعی با معنویت قهر كرده است، اما هجوم مشكلات بزرگ زندگی باعث می‌شود بفهمد زندگی براساس قواعدی فراتر از منطق ریاضی و مهندسی است.

داستان زمستان گرم مثل بسیاری دیگر از آثار نمایشی ایرانی در سینما و تلویزیون از یک ایده‌ی خوب شكل گرفته، اما مانند بسیاری از همین آثار تبدیل به یک فیلم‌نامه‌ی قدرت‌مند و منسجم و در نهایت یک اثر كامل در اجرا نمی‌شود.

شاید جالب باشد بدانیم بسیاری از فیلم‌ها و سریال‌های موفقی كه ساخته شده و می‌شود، ایده‌های اولیه‌ی بسیار ساده‌تری دارد، اما همین ایده‌های ساده در پروسه‌ی فنی و زمان‌بر تبدیل به داستان كامل است كه شكل گرفته و برخی از بهترین آثار تصویری را به‌وجود می‌آورند.

اما اگر به مصاحبه‌ها و اخبار سریال زمستان گرم نگاهی بیندازید، پاسخ یكی از بزرگ‌ترین مشكلات تولید آثار نمایشی در ایران را خواهید یافت. از كارگردان تا بازیگر و دیگر عوامل این سریال در مصاحبه‌های مختلف از زمان‌بندی نامناسب و فرصت كم برای تولید سریال گفته‌اند.
براساس گفته‌ی رسول صانعی، كارگردان این سریال نگارش فیلم‌نامه سریال زمستان گرم، یک‌ماه‌ونیم زمان برده است. این‌كه چگونه می‌توان فیلم‌نامه‌ی یک سریال ده قسمتی تلویزیونی را در یک ماه‌و‌نیم نوشت را باید دوستان پاسخ بدهند، اما واقعیت این است كه حتی بزرگ‌ترین ایده‌های دنیا نیز در این مدت‌زمان اندک به داستان كامل تبدیل نخواهند شد.

در عالم سینما و تلویزیون استثناهایی مانند پل شریدر داریم كه فیلم‌نامه‌ی فیلم "راننده تاكسی" را تنها در عرض دو هفته نوشت، فیلم‌نامه‌ای كه در میان بهترین فیلم‌نامه‌های تاریخ سینما ثبت شده‌است، اما این‌ها تنها استثنا هستند، چرا باید پروسه‌ی نوشتن ده قسمت سریال ۴۰‌دقیقه‌ای یعنی نوشتن یک داستان ۴۰۰ صفحه‌ای این‌قدر كم باشد؟ این می‌تواند زمانی مطابق نگارش یک رمان قطور را به‌خود اختصاص دهد.

این زمان اندک برای نگارش باعث شده فیلم‌نامه به اثری تبدیل شود كه هیچ اتفاق تازه‌ای برای مخاطب نباشد. احتمالا به‌همین علت است كه داستان در مسیر روایت به چاله‌ی كلیشه‌پردازی می‌افتد و "زمستان گرم" به سریالی فراتر از یكی از قسمت‌های "شاید برای شما هم اتفاق بیفتد" تبدیل نمی‌شود.

سریال "زمستان گرم" همان‌طور كه گفته شد حرف تازه‌ای در ابعاد ساختاری ندارد، زیرا احتمالا به‌خاطر زمان اندک، كارگردان مجبور شده بیش‌تر از نماهای مدیوم شات استفاده كند.

مدیوم شات را شاید بتوان كم‌اثر‌ترین نمای سینمایی به‌حساب آورد، چراكه بیش‌تر این نماها در تدوین به‌عنوان كاتالیزور و نمای میانی مابین دو نمای دیگر  لانگ‌شات و كلوز‌آپ استفاده می‌شود.

در مدیوم شات نه خبری از دنیای پیرامون لانگ‌شات هست و نه احساسات و عواطف قهرمان. "زمستان گرم" مملو از نماهای مدیوم شات است و می‌توان حدس زد این دكوپاژی سرسری است كه بیش‌تر با هدف به چشم نیامدن كمبود‌ها و سرعت بخشیدن به‌كار انجام شده‌است، چراكه برای نمایش نماهای بازمتعدد باید دكور و صحنه‌پردازی‌های متفاوت داشت و برای كلوزآپ، كشمكش داستانی و بازیگر قدرت‌مند.

شخصیت اصلی یا قهرمان، از نوع قهرمانانی است كه به آن قهرمان پیرنگ بلوغ می‌گویند. در این نوع داستان قهرمان براساس تصورات اشتباهی پیش می‌رود، اما عاقبت راه درست را می‌یابد و به‌نوعی بلوغ شخصیتی می‌رسد.

بی‌شک بازی و اجرای نقش چنین شخصیت‌هایی جدا از جذابیت‌ها دشواری‌هایی نیز دارد. بازیگرانی كه بهترین نمونه‌های چنین قهرمان‌هایی را بازی كرده‌اند، موفق شده‌اند با وجود اشتباهات و تصمیمات اشتباهی كه اتخاذ می‌كنند دوست‌داشتنی و مورد هم‌دلی كامل مخاطب باشند، اما سبک بازی امیرمحمد زند، بازیگر این نقش به‌گونه‌ای است كه ابتدا كمی انتخاب او برای ایفای این نقش را زیرسوال می‌برد.

جنس بازی این بازیگر به‌گونه‌ای است كه او را برای نقش‌هایی كه نیاز به برقراری رابطه‌ی احساسی با مخاطب است، مناسب نمی‌كند. بازی‌اش به‌گونه‌ای است كه نمی‌گذارد، مخاطب برای كندوكاو ذهن و درونش پا پیش بگذارد. شاید همین ویژگی‌ها باعث‌شده كارگردان این بازیگر را برای نقش اول انتخاب نماید، اما به‌نظر این انتخابی بحث‌برانگیز به‌نظر می‌رسد.

نكته‌ی مهمی كه درباره‌ی چیدمان و نحوه‌‎ی انتخاب بازیگران مجموعه قابل ذكر است، این‌كه به‌جز مریم كاویانی تقریبا تمام بازیگران این سریال همان ویژگی‌های امیرمحمد زند را دارند. كاویانی تنها بازیگر این مجموعه است كه بازی‌اش متكی بر بروز احساسات است.

با این حال انتخاب بازیگر و چیدمان نقش‌ها را می‌توان از نقاط قوت این سریال به‌شمار آورد، چراكه نوعی هارمونی در كلیت انتخاب بازیگران مجموعه به‌چشم می‌خورد.

موضوع دیگری كه درباره‌ی بازی‌های این سریال می‌توان اشاره كرد، نوعی یك‌دستی در نحوه‌ی اجراهاست و این نیز حكایت از توانایی‌های صانعی به‌عنوان كارگردان در ارتباط با مقوله بازیگران است. كم‌تر پیش آمد بازی گل درشتی در این مجموعه ببینیم یا ایفای نقشی كه نسبت به بقیه فالش بزند.

شخصیت‌های منفی سریال در یک‌چشم به‌هم‌زدن و در همان نخستین قسمت لو می‌روند و این سوال پیش می‌آید كه چه‌گونه آدم‌هایی را كه مخاطب در عرض پنج‌دقیقه شناخت، آدمی كه مدت‌ها با آن‌ها كار می‌كند، نمی‌شناسد. این‌كه زاویه‌ی دید روایت به گونه‌ای است كه مخاطب آگاهی بیش‌تری نسبت به قهرمان از داستان دارد موضوع مهمی هست، اما این‌كه چنین آدم‌های بدی در كنارت باشند، با آن نگاه‌ها و رفتار می‌تواند باعث شود یک آدم باهوش مثل مهندس موفق داستان به خودش بگوید: "این‌ها ریگی توی كفش‌شان است!" این‌كه شخصیت‌های منفی به این زودی لو می‌روند به‌نوعی تعلیق كه بهانه مهمی برای حفظ مخاطب است را از داستان می‌گیرد. باوجود آگاهی مخاطب و سادگی رویدادها، ناخودآگاه به قهرمان داستان در ذهن مخاطب خدشه وارد می‌كند.

رسانه‌ی ملی ثابت كرده جای‌گاه و اهمیت ویژه‌ای برای سریال‌های مناسبتی قائل است، چراكه هم‌واره بیش‌ترین مخاطبان در سال‌های گذشته در چنین مواقعی پای تلویزیون نشسته‌اند. پس با این حساب تنها یک موضوع می‌ماند، این‌كه برای تولیدات آینده برنامه‌ریزی مناسب‌تری انجام شود كه این نیز با وجود مشخص بودن مناسبت‌ها در تقویم كار دشواری به‌نظر نمی‌آید.
کد مطلب: 2187