سکوت لانتوری در برابر آمران اسیدپاشی
تاریخ انتشار : جمعه ۱۶ بهمن ۱۳۹۴ ساعت ۰۸:۵۱
لانتوری، فیلمی ازرضا درمیشیان است که آخرین فیلم او با نعمت توقیف، نتوانست اکران عمومی شود. میگویم نعمت، چون این پدیده دو کارکرد دارد، یکی برای معطوفکردن گیشه مردمی و خبری و کارکرد دیگر، استفاده ابزاری برای انحراف افکار عمومی از تحلیلهای اصلی.
شاید کارکرد نخست، نیازمند توضیح نباشد اما کارکرد دوم، که در همه جای دنیا اعمال میشود، بر اساس مثل سائر معروفی است که الانسان حریص علی ما منع، انسان بر چیزی که از آن منع میشود،حریص میشود.
توجه کارگردان به ساختار مستند درفیلم داستانی اش نیز برای تقویت همین رویکرد ابزاری است.هفتاد درصد داستان فیلم که با ساختار مستند عرضه شده است،حول محور اسیدپاشی است اما هرگز درباره اسیدپاشان مشکوکی که چندسال اخیر موجی از وحشت را در تهران و اصفهان ایجاد کردند ،سخنی نمی گوید.
شاید با خود بگویید فیلم سینمایی دلیلی ندارد درباره اسیدپاشان ایدئولوگی که برای نهی از منکر، بهجای توسل به قانون، خود را در جایگاه مجریان قانون فرض کردند، حرفی بزند. حق دارید چون فیلم را ندیدید! کارگردان در روایت یک گروه چهارنفرهی زورگیر، که همانند رابینهود، عیار است و از ثروتمندان یا طرارران، پول میدزدد تا به مردم کمک مالی کند، به همهی شخصیتهای روی خط خبر اجتماع پیرامونمان سرک میکشد: کودکان بزهکار، نوجوانان کانون اصلاح و تربیت، آقازادههای اختلاسکننده، روزنامهنگاران، خبرنگاران، عکاسان، پلیس، مددکاران و توزیعکنندگان مواد و قمهکشان و خیرینی که از کودکان بیسرپرست حمایت میکنند، اما بهصورتی ملموس در مواجهه عشق یک سرکردهی تیم زورگیری به نام "پارسا"، با نقش آفرینی نوید محمدزاده (که بازی درخشانی در "ابد و یک روز" هم داشت)، با دختر روزنامهنگاری سرسخت؛ مریم (مریم پالیزبان)، از اسیدپاشیهای مشکوکی که مسببان آن هنوز هم معرفی نشدهاند، سخنی نمیگوید. آیا این فیلم سانسور شده پخش شده است؟! بعید میدانم.چون ساختار فیلم که مستندسازی است، یعنی بازیگران حرفهای را همانند تیپهای اجتماعی جلوی دوربین قرار داده است، تا از مسئولیت نهادهای مردمی و دولتی سخن بگویند، هرگز دربارهی این وجه از اسیدپاشی سخنی نمیگویند. فیام عامدانه عقیم است. سهم این عقیم بودن فیلم در واکاویی آنچه موظف است ادعا میکند، تزریق آلزایمر به ذهن فراموشکار مردم درمانده از اتفاقات فراوان پایتخت است،که فراموش کنند بزهکاری عجیبی با عنوان اخلاق شکل گرفته بود و آرام باشند، جالب اینجاست که دوربین کارگردان، بارها در برابر اظهار نظر کارشناسان بازتولید شده که بازیگران حرفه اس سینما هستند، قرار گرفته است و برخی از آنها لزوم افشای شفاف بزهکاری و تجزیه و تحلیل آن در رسانهها، بهویژه تلویزیون،سخن گفته اند،اما خود فیلم،در واقع سرپوشی با جنس فراموشی بر اتفاقات واقعی سالهای اخیر گذاشته است.
این استفاده ابزاری از سینما، برای انحراف افکار خصوصی منتقدان و خبرنگاران و روزنامهنگاران، و شیوع آن در سطح جامعه با کاتالیزور جذاب در محاق توقیف،ترفندی مشکوکی چون همان اسیدپاشی های مشکوک است.وگرنه،فیلمی کا داعیه شفاف شدن منشا بزهکاری ها را دارد و ارتباط آنها را جستجو می کند،نباید چنین مستور و مسکوت با واقعیت موجود روبرو می شد! کارگردان خواه یا ناخواه،از شعار خودش،عدول کرده است.
هومن ظریف