"کوچه بی‌نام"، خاکستر نشین‌ها
"کوچه بی‌نام" یک درام خانوادگی ساده است که سعی کرده نقبی هم به مسائل روز جامعه بزند و نقدی داشته باشد بر دورافتادن هولناک طبقات فرودست از آرزوهای‌شان‌.
تاریخ انتشار : يکشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۳ ساعت ۰۸:۲۹
 
"کوچه بی‌نام"، خاکستر نشین‌ها
 
قصه گفتن برای مخاطب ایرانی و باهوش سینما‌، کار سختی است‌. انبوه قصه‌های تکراری و نخ‌نمایی که در سال‌های اخیر ساخته شده ذهن مخاطب را هشیار و حساس کرده و با کم‌ترین نشانه‌های زوال منطق‌، واکنش تند او را به‌هم‌راه خواهد داشت‌. با این همه هنوز هم فیلم‌هایی که داستانی را (حتی با اشتباهات زیاد) روایت می‌کنند‌، برای مردم عزیزترند از فیلم‌های فرم‌گرای سطحی و مدعی.


"کوچه بی‌نام" دومین فیلم سینمایی هاتف علیمردانی است‌. یک درام خانوادگی ساده است که سعی کرده نقبی هم به مسائل روز جامعه بزند و نقدی داشته باشد بر دورافتادن هولناک طبقات فرودست از آرزوهای‌شان‌. خانواده‌ای عمیقا سنتی (و طبق کلیشه‌ی محبوب سینمای ایران مذهبی‌!) ، با واقعه‌ای روبه‌رو می‌شوند که باورهای آن‌ها را به بازی می‌گیرد‌. در روندی فرسایشی از تلخی و فقدان‌، تک‌تک اعضای خانواده خودِ واقعی پنهان شده زیر ظاهر آرام‌شان را عیان می‌کنند‌.

خانواده‌ای با فقر مالی و فرهنگی و اوضاع معیشیت وخیم‌، که انگار نوبسنده و فیلم‌نامه مستقیما از داستان‌های دیکنز برداشته‌اند و نسبتی با مردم امروز جامعه ما ندارند‌. فیلم سعی دارد با زبان الکن و کند خود به ما بفهماند که رازها، در نهایت مثل چاه آرزوهای ما را می‌بلعند اما موفق نمی‌شود و داستان خود را چنان کلیشه‌ای و بد تعریف می‌کند که عملا هم‌ر‌اهی مخاطب را از دست می‌دهد.

سنگ بنای فیلم بر پنهان کردن اطلاعاتی مهم از مخاطب است‌، اما در همان لحظه رفتن پسر از خانه این راز برملا می‌شود و مخاطب امروز بسیار باهوش‌تر از آن است که درک نکند این شوریدگی عمیق و ناگهانی پسرک عاشق چرا اتفاق می‌افتد‌. و طبیعتا فیلم‌نامه و فیلمی که کلیدی‌ترین نقطه قوت خود را به سادگی از دست می‌دهد‌، شانسی برای بردن نبرد ذهنی با مخاطب ندارد.

فیلم‌نامه‌ی "کوچه بی‌نام" دچار مشکلاتی متعدد است‌. شخصیت‌پردازی‌ها عموما با نقصان هم‌راه است‌، تصویری جامع از هیچ‌یک از آدم‌های قصه پیدا نمی‌کنیم‌، و واکنش‌ها اعضای خانواده به فاجعه‌ای که رخ می‌دهد بسیار ناگویا و سطحی است‌. علاوه بر این‌ها‌، فیلم‌نامه در بسط‌دادن موقعیت مرکزی خود ناتوان است و به جای افزوده‌شدن بر بار تنش داستان و نفس‌گیرشدن موقعیت‌، حاشیه‌های داستان پرداخته می‌شود و عملا نیاز بیننده به‌هم‌راه شدن با شخصیت‌های اصلی برآورده نمی‌شود‌، چرا که اساسا اصلی‌ترین شخصیت داستان یعنی دختری که عاشق پسر بوده‌، چنان در حاشیه است که نه هم‌دلی‌برانگیز است و نه مهم‌.

شیوه‌ی پردازش شخصیت‌ها بسیار کلیشه‌ای است، نگاه کنید به شخصیت مادر (با بازی خوب فرشته صدرعرفایی) که با پرداخت کاریکاتوری انگار نمادی از عقب‌افتادگی دینی است و معلوم نیست رفتارهایش در قبال اعضای خانواده چرا این همه احمقانه است‌! یا پدر که بدون ریزبینی طراحی شده و حتی نابغه‌ای مانند فرهاد اصلانی هم موفق نمی‌شود از شر پرداخت ضعیف شخصیت خلاص شود‌!

کارگردانی فیلم اما بر خلاف فیلم‌نامه‌، حساب‌شده و حرفه‌ای است‌. فیلم خوش‌بختانه کم‌تر به دام پلان‌های تکراری می‌افتد و به‌رغم این‌که موفق نمی‌شود تصویر کاملی از تنها لوکیشن فیلم بدهد‌، اما در نهایت شیوه پردازش نماها قابل تامل است‌. علیمردانی نشان می‌دهد به‌عنوان کارگردان توانایی‌های پرشماری دارد و البته که نباید حضور محمود کلاری فیلم‌بردار بزرگ و کارکشته‌ی سینمای ایران را از یاد ببریم‌. کلاری با نورپردازی‌، لنزها و فیلترهایی که انتخاب کرده و با قاب‌های دل‌چسبی که می‌بندد موفق‌شده بخشی از ضعف‌های فیلم را پوشش دهد‌.

علیمردانی در کارگردانی فیلم خود تلاشی برای متفاوت نمایی نکرده و درعوض سعی کرده کاستی‌های قصه را با ایجاد لحظه‌های حسی موثر پوشش دهد و نسبتا هم موفق است و اگر فیلم قابل تحمل است و مخاطب را زده نمی‌کند‌، بخش عمده‌ای از آن به سبب مهارت کارگردان است.

گذشته از ضعف‌ها و قوت‌های فیلم‌، آن‌چه آزارنده است نگاه دین‌ستیزانه فیلم است‌. "کوچه بی‌نام" به‌طرز حیرت‌انگیز در تلاش برای اثبات این نظریه است که دین عامل بدبختی این خانواده است‌، حال آن‌که به‌نظر نمی‌رسد در همین "کوچه بی‌نام" خانواده‌های مذهبی خوش‌بخت کم باشند‌! نگاه تند و بسیار اغراق‌آمیز فیلم به شخصیت مادر‌، لحن او و نیز سکانس حضور دخترش در مسجد و بدگویی ابلهانه‌ی زن مذهبی دیگر، نشانه‌هایی از عدم شناخت نویسنده و کارگردان از فضای این‌گونه حانواده‌هاست‌.

فیلم‌نامه بعد از اثبات بد بودن دین‌، جای‌گزینی را هم معرفی نمی‌کند و صرفا به شرح چاه تاریکی می‌پردازد که این خانواده (و شاید جامعه‌ی ما) در آن افتاده است‌! به‌نظر نمی‌رسد سینمای ما در این روزهای سخت نیازی به داستان‌های تکراری داشته باشد که بالحنی جانب‌دارانه و یک‌سویه تعریف می‌شوند.

آن‌چه شاید می‌توانست "کوچه بی‌نام" را نجات بدهد و کاملا نادیده گرفته شده‌، نزدیک‌شدن به شخصیت مادر پسر با بازی خیره‌کننده‌ی پانته‌آ بهرام بود‌، زنی ناگزیر که از هر سو در منگنه است و چاره‌ای جز متلاشی کردن روان خود ندارد.
کد مطلب: 2539