فیلم سینمایی گیتا در روز نخست جشنواره فیلم فجر با یک ساعت تاخیر به نمایش درآمد. صرف نظر از نویز و پرشهای ممتد فیلم که مربوط به کیفیت پخش سالن میلاد بود، باید دربارهی مخاطبیابی این فیلم کشدار بدون حادثه و دیالوگ محور،به دنبال مخاطبی باحوصله گشت که به احتمال زیاد، در بین عوامل خود فیلم آنرا پیدا خواهیم کرد که از تجربهی نخستین اکران فیلم ذوقزده، دیدن این فیلم بیرمق را،تاب آوردهاند!
اما بانو کتایون سالکی، بازیگری که چندین صحنه تیاتر جدی پایتخت را درک کرده است، به همراه بازیگران حرفهای تیاتر، چون حمیدرضا آذرنگ و بهناز جعفری، در این فیلم حضور دارند. اشتباه کردن یک بازبگر جوان چون کتایون سالکی در انتخاب یک متن ضعیف و فیلمنامهای با چالشهای سست دراماتیک، شاید قابل جبران باشد، اما افرادی چون آذرنگ، با کولهباری از تجربه، آنهم با نقشآفرینی بسیار زیبای دندون طلا و بهناز جعفری کار آزموده و خاک صحنه خورده، هرگز برای تجربه کردن یک اثر منفعل و بیفروغ، پا پیش نگذاشتهاند. حقیقت این است که آنها در کنار آثاری دلخواه یک هنرمند اصیل، گویا باید تن به کارهایی درآمدزا بدهند و از ضعفهای فیلمهای سینمایی این چنین، اغماض کنند. شاید بتوان این دغدغه را به همهی بازیگران حرفهای نسبت داد. هرچند مرسوم شده است که بازیگران جوان،در این موقعیت ها،به مدد تهیه کننده بیایند.
در بحث بازیگری، اگر بگویند بازی مریلا زارعی در نقش مادری (نامادری) دلسوخته و فرزند از دست داده، حرفهای و تاثیرگذار است، باید گفت؛ برای بسیاری از زنان این دیار، که در جامعهای سوگمحور زندگی کردهاند، بازی کردن نقش مادران ازپا درآمده و سوگوار، بسیار راحت است و نمیتوان پریشانی پرستاری که هر روز داغداری والدین فرزند مرده را میبیند، نشانهی هنر او دانست.
یعنی نه کاراکتر و نه خود بازیگر، در موقعیتی نیست که در برابر ایفای نقشی ناممکن قرار گرفته باشد. چه بسا در جامعهای که بهتازگی بوی دوران پساتحریم را استشمام میکند، ایفای نقش زنان شاداب و سرحال بسیار سخت تر باشد!
اما سه سوال اصلی در هنگام مشاهده این فیلم در ذهن من خطور کرد.
دو نهادی که با تکیه بر سرمایهی ملی و بودجه حاصل از مالیات شهروندی، و فشار کم شدن سوبسیدهای ارزاق عمومی، ارتزاق میکنند،با چه اولویت کاری، تهیهکنندگی مشترک این فیلم را برعهده گرفتهاند؟ چندمین رتبهی اولویت و وظایف آن سازمانها، ساخت چنین فیلمی است؟
"سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران" و "موسسه تصویر شهر"، از یک طرف و از سوی دیگر "مرکز سینمای مستند وتجربی" در تهیهکنندگی این فیلم سهیم بودهاند. رسالت و اهداف موسسه تصویر شهر، در کدام فضای بصری و محتوایی فیلم، متبلور شده است؟!
مادری فرزند دانشجوی خارج رفتهاش را در یک تصادف رانندگی از دست داده است. این فرزند، که از زنی دیگر است، دوسال پیش از مرگ، متوجه شده است که مادرش، مادر واقعی اش نیست. مادر واقعی با مادرخواندهای که از مادری کم نگذاشته است، روبهرو میشود. اما پرسشهای فراوانی جواب داده نمیشود. چهگونه فرزند (متین) توسط فیسبوک، مادر واقعیاش را در فیسبوک مییابد؟! چرا پدر متین (آذرنگ) با اینکه طرفدار تیم فوتبال است و شمایل ورزشی دارد، قیافه و صدای معتادان را دارد؟! عدم تطابق سنی بازگیر نقش مادر اصلی (سارا بهرامی متولد ۱۳۶۲) با متین که دانشجویی بیستواندی ساله است، به چه دلیل است؟ و چندین و چند گسست منطقی فیلمنامه و تصویربرداری این اثر مشعشع، چه ربطی به رسالت ترویج فرهنگ شهری سازمان فرهنگی هنری شهرداری دارد؟! چه رویکرد استنادی در این اثر است که مرکز سینمای مستند و تجربی، تجربه کردن این فیلم را متحمل شده است؟
پرسش اصلی دیگر اینکه، اگر در بین آرای مردمی، این فیلم رتبهی آخر فیلم های تجربیر را اخذ کند، که دور از ذهن نیست، کدامیک از دو نهاد، توسط کدام نهاد دیگر نظارتی، مورد بازخواست قرار میگیرد که با این سرمایهگذاری غیرمرتبط، با بودجهی ملی چه کردهاید؟
فیلمی که هیچ صحنهی تروکاژی ندارد و تا دقیقه بیستم، داستان نحیف گفته شده را بیدلیل پیچیده کرده است و هیچ اتفاق غیر منتظرهای، مخاطب را تکان نمیدهد،به چه دلیل هزینهی سفر خارجی را متقبل شده است؟!
پزسش آخر، چند درصد از اولویت زندگی جاری مردم، فقدان فرزند دانشجو خارج از کشور و کتمان بیستسالهی نامادری بودن است و چرا و به چه علت یک فیلم باید این چنین فرسنگها از زندگی عادی مردم دور و به تفرعنهای سینمایی عومل فیلم نزدیک باشد؟
شاید تنها جواب ممکن این است که فیلم "گیتا"، نه برای گیشه ساخته شده و نه برای مخاطب خاص. این فیلم برای ایجاد ارتباطی نامعمول بین دو نهاد سرمایهگذار ساخته شده است تا با ایجاد شرایط ساخت فیلمی تجربی و دست گرمی، در آیندهای نزدیک، کارگردانی در سینمای ایران، متولد شود.
هومن ظریف