خودمان مقصریم، چرا که از جوانمردی و پهلوانی به جوانان این سرزمین سالها تنها مردان آهنینی را نشان دادیم که با بازوهای کلفت و هیکل های بزرگ ، تنها یک تکه سنگ را بلند می کنند و یا یک ماشین قراضه آهنی را به دنبال خود می کشند. در حقیقت از روی منش پهلوانی، رفتار جوانمردی و ضرب آهنگ زورخانه ای برای جوانان و فرزندانمان الگو سازی و اسطوره سازی نکرده ایم، بلکه اسطوره سازی با بازوهای کلفت در اولویت برنامه های ما بوده است…
روزگاری در شهر و دیار عیاران بودند و سربداران، روزگار دیگر لوتی ها و پهلوانان و جوانمردان و تا چند دهه پیش هم جوانان و رادمردانی که برای دفاع از هویت و ناموس ایرانی در برابر هجوم بیگانه سینه سپر کردند و مرام و لوتی گری واقعی را به نمایش گذاشتند. اما به راستی این روزها لوتی های واقعی شهر چه کسانی هستند، آیا "پهلوانان" این شهر مرده اند؟!
"وقت مبارکی نیست پهلوان که به مبارک دمی سر در لاک خود فرو ببری، روزگار روزگار کنار ایستادن و تماشا کردن نیست!" این بخشی از دیالوگ ماندگار سریال "پهلوانان نمی میرند" است که چندی پیش برای چندمین بار از تلویزیون پخش شد.
سریالی که به باوربسیاری ازاهل فن تنها یک سریال نیست، یک مجموعه ای از باورها، ایمان ها، رفتارها، سنت ها و آیین هایی است که چرخ روزگار باعث شده، بسیاری از این سنت ها در لابه لای قصه های قدیمی جا بماند. با این نوشتار قصد واکاوی و بررسی دوباره این سریال تلویزیونی را نداریم، بلکه به دنبال یادآوری موضوع مهمی هستیم که در هیاهوی زندگی شهری رخت فراموش بر تن کرده و کمتر اثری از آن در شهر و دیار مشاهده می شود.
این موضوع مهم همان "فتوت و جوانمردی و پهلوانی" است. بی شک در سال های دور فتوت و جوانمردی و پهلوانی جایگاه ویژه در آداب و رسوم و زندگی اجتماعی و ادبیات این مرز و بوم داشته است. اما همین فتوت وجوانمردی هم به سرنوشت بسیاری از سنت ها و آیین های زندگی ایرانی دچار شده است و رنگ و بویی از آن مشاهده نمی شود!
به راستی چه اتفاقی افتاده و چه جریانی در سال های گذشته شکل گرفته است که منش و رفتار جوانمردی و پهلوانی دیگر درجامعه آنطور که باید مشاهده نمی شود؟ آیا نگرش و تفکر آدم ها تغییر کرده است و یا پول و مادیات باعث شده که آدم ها وقتی برای فکر کردن به موضوعاتی مانند منش و رفتار پهلوانی نداشته باشند؟ زمانی زورخانه و گود آن نماد پهلوانی و مرام و جوانمردی بود، اما این روزها بازوهای کلفت و نقش و نگار خالوبی بر تن جای مرام لوتی گری زورخانه ای گرفته است!
زمانی مرام پهلوانان شهراین بود که پس از ورزش زورخانه ، برای نیازمندان آبرومند آیین گلریزون برگزار می کردند و اهل محل را برای کمک به یک خانواده نیازمند فرا می خواندند. آن زمان پهلوانان شهر چنان درسی به نامردانی می داند که در کوی و برزن با چشم حرام به دنبال ناموس مردم بودند. آری! مرام، مرام لوتی گری و مردانگی بود.
پنجاه شصت سال پیش پلیس و ژاندارمری زیاد معنی نداشت. امنیت هر محل دست لوتی های محل بود. هر چند که لوتی ها برای خودشان آداب و روش خاص خودشان را داشتند و شیوه صحبت کردنشان هم مختص خودشان بود، اما همیشه جانب معرفت رو هم داشتند. زمانی که برای خرید به بازار قدیم پایتخت می رویم، بارها از کنار گذر «لوطی صالح» عبورمی کنیم، اما از لوطی صالح ومرامش این روزها تنها نامش بر سر زبان ها است. آنقدر غرق در پول و مادیات شده ایم که امثال کسانی مانند لوطی صالح ها، طیب ها، تختی ها، رسول ترک ها و بسیاری دیگر را فراموش کرده ایم.
این روزها همین مرام تنها در ظاهر وجود دارد، نه تنها از آیین و سنت گلریزان خبری نیست بلکه لوتی های شهر فقط می گویند خودم و خودم، من پول در بیاورم، من ماشین خوب داشته باشم، حالا برای رسیدن به همه اینها، چند نفر هم زیر دست و پا نابود شوند، اهمیتی ندارد. این روزها نه تنها لوتی های شهر به نامردان خیابانی کاری ندارند، بلکه اگر بتوانند خودشان هم نامرد خیابانی می شوند و به دنبال ناموس مردم می افتند!
شاید اگر متهم ردیف اول این ماجرا را خودمان بدانیم، سخن به گزاف نگفته ایم. آری! خودمان مقصر اصلی از بین رفتن سنت ها، آیین ها و منش های پهلوانی و جوانمردی در جامعه هستیم. خودمان مقصر هستیم، چرا که درها را بدون ضابطه برای فرهنگ بیگانه باز گذاشتیم وحتی در مواردی میزبان شایسته ای برای میهمانان ناخوانده جامعه در حوزه فرهنگ و آداب و رسوم بودیم.
آری! خودمان مقصریم، چرا که به جای معرفی اسطوره های ایرانی مانند رستم وسهراب، آرش کمانگیر و جهان پهلوان تختی به فرزندانمان جومونگ و سوسانو از امپراتوری بادها را معرفی کرده ایم. این افراد همان اسطوره های فکری و همراهان فرزندانمان در زندگی شده اند و منتظریم تا فرزندانمان از روی این واردات بیگانه مشق جوانمردی و فتوت را فرا بگیرند.
خودمان مقصریم، چرا که از جوانمردی و پهلوانی به جوانان این سرزمین سالها تنها مردان آهنینی را نشان دادیم که با بازوهای کلفت و هیکل های بزرگ ، تنها یک تکه سنگ را بلند می کنند و یا یک ماشین قراضه آهنی را به دنبال خود می کشند. در حقیقت از روی منش پهلوانی، رفتار جوانمردی و ضرب آهنگ زورخانه ای برای جوانان و فرزندانمان الگو سازی و اسطوره سازی نکرده ایم، بلکه اسطوره سازی با بازوهای کلفت در اولویت برنامه های ما بوده است!
جالب اینجاست که از این شرایط هم چندان ناراضی نیستیم ،برای از بین رفتن فرهنگ جوانمردی و مردانگی در جامعه نه سری درد می گیرد ، نه کسی دغدغه دارد و نه تلاش و تکاپویی برای جلوگیری از حذف اندک بقایای فتوت و جوانمردی انجام می شود. اول قصه ها، داستان ها و نمادهای پهلوانی و ایثار را از تار و پود جامعه از بین بردیم و هم اینک هم به جای اینکه از رفتار و منش جهان پهلوانانی ایرانی یاد کنیم، دائم بر طبل پولدار شدن و راه های ثروت مند شدن در رسانه هایمان می کوبیم، طبلی که انگار صدای مرگ فتوت و جوانمردی را می نوازد. در حقیقت خواسته و یا ناخواسته به فرزندانمان آموزش می دهیم که پهلوانی و مردانگی در پول است، هر کس پولش بیشترپهلوانی اش بیشتر!
روزگاری در شهر و دیار عیاران بودند و سربداران، روزگار دیگر لوتی ها و پهلوانان و جوانمردان و تا چند دهه پیش هم جوانان و رادمردانی که برای دفاع از هویت و ناموس ایرانی در برابر هجوم بیگانه سینه سپر کردند و مرام و لوتی گری واقعی را به نمایش گذاشتند. اما به راستی این روزها لوتی های واقعی شهر چه کسانی هستند، آیا "پهلوانان" این شهر مرده اند؟!
علی البرزی