یک رفتار شناس بررسی می کند؛
تفکر "ژن خوب" خودشیفته ها چه عوارضی برای شهر دارد؟
ماجرای "ژن خوب" مطرح شده توسط آقازاده ها که با واکنش های عمومی روبرو بود ناشی از عوامل شخصیتی و رفتاری است که می تواند برای جامعه عوارض ناخوشایندی ایجاد کند عارضه هایی که خودشیفتگی را بدتر از نازیسم می داند.
تاریخ انتشار : سه شنبه ۳ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۴:۲۳
ماجرای "ژن خوب" مطرح شده توسط آقازاده ها که با واکنش های عمومی روبرو بود ناشی از عوامل شخصیتی و رفتاری است که می تواند برای جامعه عوارض ناخوشایندی ایجاد کند عارضه هایی که خودشیفتگی را بدتر از نازیسم می داند.
تحریرنو: "ژن خوب" که برخی آقازاده ها با نقب زدن به آن تلاش کردند نام ونشان خود را در اذهان عمومی پررنگ جلوه دهند و امکانات اختصاصی و پشت و پرده خود را که در قالب رانت و علی هذا به آن رسیده اند را با "ژن خیلی خوبشان " توجیه کنند، اما علی برکت الله بازخوانی رفتارهایی است که در گذشتگان ایران و دنیا وجود داشته و امروز مفتخریم از آن فاصله گرفته ایم.
اینکه شعار شایسته سالاری سر دهیم و بعد برای اختلاس های میلیاردی و حقوق های نجومی گوی رقابت از هم بربائیم ماجرائی است، که پیش از این نیز میان آقازاده و رانت داران به وفور بوده اما چرا در قرن بیستم نژاد و ژن را جایگزین تلاش و توانمندیهای فردی کرده اند ،ماجرای دیگری است.
شکوفه اویار حسینی ،مشاور و رفتار شناس می گوید :در علم روانشناسی معتقدیم شخصیت افراد ۶۰ درصد برگرفته از ژن و ۴۰ درصد برگرفته از محیط بیرونی است، اما غلبه محیط بر ویژگیهای شخصیتی به قدری غالب است که می تواند ژن ها را برای همیشه منفعل نگه دارد ،چنانکه اگر کسی با ژن دیابت در خانواده گیاهخوار و رژیم سبک غذایی متولد شود ،هرگز دچار دیابت نخواهد شد.
وی می افزاید : اما به نظر می رسد جامعه کنونی ایران به ویژه قشر مرفه آن دچار یک سردرگمی در بافت خود شده است ،به این معنی که پس از یک دوره ایثارگری و ساده زیستی اکنون خودشیفتگی و تجمل در شخصیت افراد رسوخ کرده و به نظر می رسد چنین اظهار نظرهایی از خودشیفتگی که یک اختلال شخصیتی در افراد شمرده می شود، ناشی شده است.
به گفته این رفتار شناس خود شیفته ها ،که مسخ شده در ابعاد شخصیتی خود هستند، توان درک احساسات و تفکر طرف مقابل را نداشته و به عنوان یک شخصیت ویژه به خود می نگرند ،که شایسته و بایسته موقعیت ها و امتیازهای فراوانی هستند .
اویار حسینی معتقد است :خودشیفتگی به عنوان یک اختلال در بافت جامعه نیز بروز یافته و بسیاری از مشکلات زوجین و خیانت ها ناشی از همین طرز تفکر خودشیفتگی است .
وی در مقایسه خود شیفته ها با نازیسم و قوم یهود می گوید : شاید قوم یهود بر اساس آئین هایی خود را برتر از سایر اقوام می دانند و یا در تفکر نازیسم نازیها بالاترین نژاد بشری هستند، اما تفاوت فاحش این تفکر با خودشیفتگی در آن است که قوم یهود خود را موظف به توانمدسازی سایر هم کیشان خود دانسته و برای تقویت سرزمین و سایر هم مسلکان خود تلاش می کنند، اما خودشیفته ها صرفا به خود اندیشیده و پیشرفت و برخورداری را حق مسلم خود می دانند.
اویارحسینی ادامه می دهد: نتیجه این تفکر آن است که آقازادگان و رانت داران که خود را مستعد برخورداری از امکانات ،قدرت و قروت می دانند دایما در حال تلاش و گمانه زنی بدست آوردن امکانات بیشتر هستند و آن بخش از جامعه که محتاط بوده با وجود شایسته تر بودن پشتیبانی حمایتی نداشته یا نگران از دست دادن امنیت شغلی ؛موقعیتی و غیره هستند ،در کف جامعه بافی می مانند.
وی ادامه می دهد ،به نظر می رسد با تقویت و حجیم شدن خودشیفته ها که پشتوانه های حمایتی نیز دارند ، جامعه در حال تجزیه پذیری به سمت دو قطبی شدن برود به این معنا که قشر متوسط حذف شده و قشر مرفه و برخودار در مقابل قشر فقیر و بی بهره ای قرار گیرد که نمایندگان آن برخورداری را حق مسلم خود برای ژن خوبشان بدانند.
منبع شهر فردا،فاطمه مهردادیان