یادی از گذشتگان؛
به بهانه سومین سالگرد درگذشت استاد احمد ابراهیمی
همواره نوشتن در ارتباط با آثاری که محتوای آن، آواز های استاد احمد ابراهیمی به همراهی ساز استادان بزرگ مکتب موسیقی تهران است ، برای نگارنده کاریست سهل و ممتنع ، که حد در خور آن بی تردید از عهده صاحب قلم بر نخواهد آمد.
تاریخ انتشار : دوشنبه ۷ تير ۱۳۹۵ ساعت ۱۴:۵۵
درباره استاد احمد ابراهیمی سخن گفتن و نوشتن مرا به یاد شعری از حضرت حافظ می اندازد که می فرماید :"ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه تُست" لذا صمیمانه اعتراف میکنم که دانش موسیقایی و قلم ناتوانم ، ناچیز تر از آن است که از مفاخر موسیقی سرزمینم بنویسم، ولی از آنجا که همواره خود را مدیون این گرانمایگان میدانم و لحظه لحظه های کودکی ، نوجوانی و جوانی ام را با آوای ملکوتی این بزرگمردان هنر سرزمینم سپری نموده ام ، تنها در جایگاه کوچکترین مُرید هنرمندان واجب دانستم که در سالروز در گذشت این استاد فرهیخته موسیقی ایران عرض ارادتی به ساحت ارزشمند و والایش داشته باشم واین اطمینان را دارم که کُلیه اصحاب فرهنگ و هنر با اغماض و چشم پوشی حقیر را به بضاعت اندکم خواهند بخشید.
همواره نوشتن در ارتباط با آثاری که محتوای آن، آواز های استاد احمد ابراهیمی به همراهی ساز استادان بزرگ مکتب موسیقی تهران است ، برای نگارنده کاریست سهل و ممتنع ، که حد در خور آن بی تردید از عهده صاحب قلم بر نخواهد آمد. احساسی که از شنیدن اجراهای استاد ابراهیمی دست می دهد ، دارای کیفیتی خلسه وار است.
شنونده مستعد از آنچه که شنیده ، لذت میبرد، اما نمی تواند آن را توصیف کند و یا اجزا را تجزیه و تحلیل کند. استاد ابراهیمی در همان فضای شخصی خود ، و با همه ریشه های عمیقی که در موسیقی مکتب تهران و تعثیراتی که از استادان بنامش همچون "ابوالحسن صبا" ، " روح الله خالقی" ، "مرتضی محجوبی" ، "غلامحسین بنان" داشته ، خواننده ای است به معنای واقعی کلمه "وارسته" و "مستقل" ، که به قول شاعر " در نهایت ، مرثیه گوی دل دیوانه خویش است".
آوازهای استاد ابراهیمی در هر جلسه از اجرا های او ، چنان در همدیگر ذوب می شوند که جداسازی آنها از یکدیگر و به بررسی گرفتن شان ، بسیار دشوار و گاه غیر ممکن به نظر می آید؛ بطوری که گاهی خوانندگان جوان فکر میکنند که اجرای آن آوازها کار دشواری نباید باشد و وقتی به این قصد ، آوازی سر میدهند ، تازه در می یابد که از همان قدم اول ، زمین خورده و این چنین سهل و ممتنع خواندن ، کار هر کس نتواند بود.
استاد ابراهمی در سال ۱۳۰۵در اورامانات کردستان دیده به جهان گشود. استاد ابراهیمی از جمله هنرمندانی بود که از همان اوان کودکی با مصائب و مشکلات زمان اجباراً دست و پنجه نرم کرد ، بطوری که هنوز بیش از دوازده سال نداشت که بدلیل مشکلات خانوادگی به همراه مادر و خواهر خود به تهران نقل مکان کرد و پس از دریافت گواهی نامه ششم ابتدایی در این شهر ، برای تامین مخارج مادر و خواهر کوچکش با توجه به این که خودش نوجوانی چهارده ساله بود روزها کار میکرد و شب ها جهت ادامه تحصیل به کلاس شبانه رفت و به تحصیل ادامه داد.
سال ۱۳۲۰بود و نائره جنگ جهانی دوم به میهن عزیز ما ایران نیز سرایت کرده و خرابی ها و کمبود هایی را با خود به ارمغان اورده بود ، در این شرایط سخت احمد ابراهیمی ، مردانه ایستاد و با سن و سال کم خود و با تمام مشکلات و نارسایی ها که با آنها مواجه بود مبارزه کرد و موفق شد. وی در سال ۱۳۲۷ با توجه به صدای خوشی که داشت با استادان بزرگ موسیقی ایران نظیر استادان : ابوالحسن صبا ، مرتضی محجوبی ، حسین تهرانی ، غلامحسین بنان ، ادیب خوانساری و ... آشنا شد و از محضر همگی این بزرگان موسیقی ایران بهره مند میگردد و پس از پنج سال که تحت تعلیم آنان قرار میگیرد اولین برنامه رادیویی خود را با محمود ذوالفنون در رادیو تهران اجرا کرد که مورد تشویق و استقبال مردم واقع گردید.
وی پس از یکسال اجرای برنامه های مختلف موسیقی در رادیو ، به سال ۱۳۳۳ به ارکستر مرتضی خان محجوبی استاد بزرگ پیانو که با همکاری استاد محمد میرنقیبی اداره میشد منتقل شد. و شکوفایی هنر وی از همین ایام آغاز گردید .
همکاری وی تا سال ۱۳۳۵ با این ارکستر ادامه داشت ولی در همین سال بنا به دعوتی که هنرهای زیبای کشور از وی به عمل آورد ، همکاری خود را با هنرمندان این اداره که شامل بودند از ارکستر های علیمحمد خادم میثاق ، فروتن راد ، صبا و ارکستر های دیگری که سرپرستی آنها با آقایان : فرامرز پایور ، محمود تاجبخش ، مهرافشان ، عامری و چند ارکستر دیگر ، شروع و ادامه می دهد. از این تاریخ ، ابراهیمی علاوه بر شرکت در برنامه های رادیو تلویزیونی ، برای برنامه های هنری دانشگاهها ، میهمانان وزارت امور خارجه ، کارگران شرکت نفت ، کارکنان وزارت آموزش و پرورش و پادگان های ارتشی چه در تهران و چه در شهرستان ها حتی پادگان های مرزی کشور و بزرگداشت شعرای نامی ایران مثل فردوسی ، حافظ ، سعدی ، مولوی و ... در تهران و شهرستان ها و اقبال لاهوری در پاکستان برنامه هایی اجرا میکند که یکی از پرکارترین خوانندگان در آن زمان به شمار میرفت.
وی در مسافرتی که برای مجلس یادبود اقبال لاهوری به پاکستان و کنسرتی به هندوستان کرده بود ، پس از سه شبانه روز که در آنجا با هیئت ارکستر بودند ، چون در آن شبه قاره هند مرض وبا شیوع یافته بود نزدیک بود که با همراهان دچار این مرض هولناک شوند لذا برنامه های خود را بطور فشرده اجرا و به سرعت به سوی ایران باز میگردند ولی از بخت آنان ، هواپیمای ایشان دچار نقص فنی میشود . در بیابان های کویر یزد اجباراً با چرخ های بسته به زمین فرود می آید و مدت چهل و هشت ساعت گرسنه و تشنه با همراهان در بیابان ها سرگردان و بدون آب و غذا می مانند و نزدیک بود که همگی هلاک شوند ولی خوشبختانه هلی کوپتر های نجات پس از تجسس ، آنان را به حال اغماء یافته و نجات میدهد.
احمد ابراهیمی ، هنرمندی است که در زمان خود از جمله ء بله قربان گویان نبود و زیر بار حرف زور نمیرفت و همین امر سبب شد تا شبی که وی جهت اجرای برنامه با ارکستر فروتن راد در تلویزیون اماده میگردید ، معاونت وزیر فرهنگ و هنر با وی بگو و مگوی داشته باشد و این چنین بوده که وقتی ارکستر به سالن اجرای برنامه وارد میشود ، چون هوای سالن اجرای برنامه با هوای سالن تمرین برنامه ، چند درجه ای تفاوت داشته ، در نتیجه کوک سازها تغییر پیدا میکنند لذا هیئت ارکستر ناچار میشوند ساز ها را دوباره کوک کنند و چون سر ساعت هشت شب میبایستی برنامه اجرا شود ، آقای معاونت وزیر که سرپرستی کل برنامه های هنری وزارتخانه را هم بر عهده داشته ، بجای اینکه موضوع را با رئیس ارکستر درمیان بگذارد گریبان ابراهیمی را میگیرد و میگوید : دو دقیقه به ساعت ۸ جهت شروع برنامه نمانده شماها چه کار میکنید ؟ یک پیچ ساز شل و سفت کردن که اینقدر معطلی ندارد !! ابراهیمی بی اختیار از این بی اطلاعی و صحبت آقای معاون خنده اش میگیرد زیرا این جناب ، سفت و شل کردن ساز ها را با سفت کردن پیچ اتومبیل یکی میدانست و همین خنده ناگهانی سبب رنجش و کینه جناب معاون میشود که در حقوق و مزایای وی کارشکنی شود لذا وی برای کسری هزینه زندگی ، نامه ای به وزیر می نویسد که شرح میدهد زندگی من با این حقوق ناچیز که مانند دیگران از پاداش و مزایا بی بهره هستم اداره نمی شود و پس از چندی همین اقای معاون وزیر به وی میگوید آقا ( وزیر ) فرمودند : اگر میخواهی پول بیشتری جهت اداره زندگیت دریافت کنی باید کار اداری هم بر عهده بگیری لذا وی میپذیرد و از سال ۱۳۴۲ تا اواخر سال ۱۳۵۴ به سمت رئیس دفتر اداره کل فعالیت های هنری و از سال ۱۳۵۴ تا اواخر سال ۱۳۵۸ به سمت مدیر امور اداری سازمان ملی ( فولکلور ) ایران منتصب و مشغول میگردد و ضمناً به برنامه های هنری خودش ادامه میدهد .
احمد ابراهیمی در فروردین ماه ۱۳۵۹ با تقاضای خودش بازنشسته می شود و مدت ۲۴سال سابقه هنری را پشت سر می گذارد. بعد از انقلاب عمده وقت ابراهیمی به آموزش ردیفهای آوازی به شاگردان و علاقهمندان موسیقی آوازی صرف شد. ابراهیمی از معدود ردیفدانان به جای مانده از نسل قدیم بود، که دستی هم به قلم داشت و گاه در مطبوعات کشور شاهد مقاله هایی از ایشان بودیم .
این استاد بزرگ موسیقی بلاخره در تیر ماه ۱۳۹۲ در سن ۸۷ سالگی در بیمارستان فرمانیه تهران پس از عمری مجاهدت در راه اعتلای فرهنگ این مُلک ، درگذشت . یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
اصفهان، تابستان ۱۳۹۵