الناز حبيبی، بازيگر جوان تلويزيون اينروزها در نقش بهار در سريال "دردسرهای عظيم" به كارگردانی برزو نيکنژاد حضور يافتهاست. او فارغالتحصيل رشتهی تدوين و كارگردانی است، ولی به بازيگری روی آوردهاست. گفتوگویی با وی دربارهی سريال "دردسرهای عظيم" انجام گرفتهاست که متن آنرا مشاهده میکنید.
در ابتدا كمی دربارهی نقش بهار و ويژگیهای او برایمان بگوييد.بهار با مادر و برادرش زندگی میكند. او خواستگارهای زيادی دارد ولی قصد ازدواج با هيچكدام را ندارد بههمين دليل با پسر همسايهیشان كه اتفاقا از او خوشش هم میآيد و نقش او را جواد عزتی بازی میكند، صحبت میكند و از او میخواهد كه به خواستگاریاش بيايد تا او از دست خواستگارهايش راحت شود ولی قضيه اينجا تمام نمیشود و داستان اين دو ادامه پيدا میكند.
وقتی با من برای بازی در سريال تماس گرفتند فقط چهار قسمت از فيلمنامهی سريال آماده بود و من هم همان را خواندم و داستان را نيز از زبان كارگردان و تهيهكننده شنيدم و از نقش خوشم آمد و بازی در آنرا قبول كردم سپس قرارداد نوشتم و شروع بهكار كرديم. هر چند در اين انتخاب شناخت من از كارگردان موثر بود، چون من در سريال دودكش بازی كرده بودم و آقای نيکنژاد نويسندهی اين سريال بود.
سريال "دردسرهای عظيم" را نمیتوان در گونهی كمدی جای داد، چون گاهی اوقات اين سريال ملودرام میشود."دردسرهای عظيم" سريالی نيست كه مردم پای آن بنشينند و قهقهه بزنند. ما يک موضوع خانوادگی و اجتماعی را در قالبی داستانی بيان میكنيم كه در جاهايی طنز هم میشود. در حقيقت میتوان گفت ما داستانی جدی را بهصورت طنز بيان میكنيم، اما مسالهی اصلی اين است كه روايت بايد درست باشد و هر روايت درستی، هم خنده دارد و هم گريه.
البته از يکسو آقای نيکنژاد دوست ندارد كار تلخ در تلويزيون بسازد و دوست دارد مردم با ديدن آثارش حداقل لبخندی برلب داشته باشند و از سوی ديگر اين واقعيت را بايد قبول كنيم كه كارهای طنز در تلويزيون طرفدار بيشتری دارد و مردم با آنها ارتباط بيشتری برقرار میكنند.
يعنی بهنظر شما داستان "دردسرهای عظيم" بين قصهی جدی و طنز گير نيفتاده است؟خير. كارگردان اين سريال، مخاطب را مجبور نمیكند بهزور بخندد و هيچكدام از بازيگران اين مجموعه هم بهدنبال خنداندن صرف مردم نيستند اما در اين اثر موقعيتهايی وجود دارد كه باعث ايجاد طنز میشود. موقعيتها بانمک است كه گاهيی خندهدار میشود. ما در اين سريال كار خاصی نمیكنيم تا مردم را بخندانيم.
قبول داريد بهار كمی تكراری است و در بسياری از سريالها همين شكل شخصيت وجود دارد؟من تا حالا نقشی را اين مدلی بازی نكرده بودم، پس حداقل برای من تكراری نيست. البته با توجه بهويژگیهايی كه بهار دارد، نقشی است كه در تلويزيون ديدهنشده يا حداقل من نديدهام دختری در يک مجموعهی تلويزيوني باشد كه خودش بهسراغ يک پسر برود و از او بخواهد كه از او خواستگاری كند. همين كليدواژه شخصيت و نقش بهار است كه او را زيبا كرده و وجوه تازهای از آنرا به مخاطب ارائه میكند. بههميندليل مخاطب با او ارتباط برقرار میكند و نقش بهار برايش تازگی دارد. بهار و داستانش كليشه نيستند، زيرا او نشان میدهد دختری است با اراده كه دوست ندارد طبق ميل ديگران زندگی كند كه اتفاقا كمتر نمونهی چنين شخصيتی در سريالهای تلويزيونی وجود دارد.
در بخشهايی از سريال "دردسرهای عظيم" شخصيتی كه شما آنرا بازی میكنيد برای مخاطب قابل حس است و مخاطب میفهمد بهار چه واكنشهايی دارد. اين روش بازی به سريال لطمه نمیزند؟فكر نمیكنم داستان بهار قابل پيشبينی و دستش برای كسی رو شده باشد.
بهعنوان نمونه علاقهی او به لطيف كاملا نمايان است.بخشی از داستان رفتار من بهگونهای است كه مردم بفهمند بهار به لطيف علاقهمند است و میخواهد با او ازدواج كند. اين ماجرا در طول داستان بيشتر مشخص میشود. شخصيت بهار بهگونهای نوشته شده كه در بخشهايی بايد نشان داده شود به لطيف علاقه دارد و بهصورت موردی میتوان نتيجه گرفت كه برخی اوقات اين گونه رفتارها برای مخاطب تازه باشد.
با اين روند دستتان برای مخاطب رو نمیشود و داستان برای او قابل حدس نمیشود؟بهنظر من اتفاقا جالبتر هم میشود و اشكالی پيش نمیآورد. مطمئن باشيد كه مخاطب از ما جلوتر نيست. داستان بهعمد به اين شكل نوشتهشده و اينگونه جلو میرود، ولی بههمين شكل نمیماند و خواهيد ديد برخی اوقات مخاطب با غافلگيریهايی نيز روبهرو میشود، بهخصوص در رابطهی بهار و لطيف.
طبق صحبتهای خودتان فيلمنامهی اين اثر بهصورت كامل نوشته نشده و شما از عاقبت شخصيتی كه بازی میكنيد باخبر نيستيد. اين به روند بازی شما در اين سريال لطمه وارد نمیكند؟ما طرح اوليه را خواندهايم و میدانيم دقيقا چه اتفاقاتي خواهد افتاد و شخصيت ما بر چه اساسی نوشته شدهاست. شايد اين قضيه در روند كار ما تاثير بگذارد اما بر كيفيت كار تاثيری نخواهد داشت و ما نقشهایمان را به بهترين شكل اجرا خواهيم كرد.
همهی شخصيتهای اين سريال از ابتدای كار میدانند شخصيتشان خوب است يا بد و فرجام شخصيت چه میشود، ولی در اين راه شايد تغييراتی در چهگونگی بازیمان پيش بيايد. ما به كليت نقش واقفيم ولی شايد شكل و شمايلش در برخی اوقات متفاوت از ذهنيات ما باشد.
نقش كنار شما را خانم مريم سعادت بازی میكند، مادری سختگير كه دوست دارد شما با فردی كه ويژگیهای خاصی از جمله بيمه داشته و پولدار باشد، ازدواج كنيد. بازی در مقابل چنين شخصيتی چهگونه بود؟برخلاف بسياری كه میگويند شخصيتی كه خانم سعادت آنرا بازی میكند سختگير است، من معتقدم او فقط دلسوزی میكند. فيروزه شخصيتی است كه آدم بايد برای او دلسوزی كند. او مادری است كه با سختیهای فراوان بچههای خود را بزرگ كرده و الان هم از سر خيرخواهی و نه برای خودش تمام اصرارش بر اين است كه بهار با كسی كه آيندهی او را تامين میكند ازدواج كند.
البته بايد اين را هم بگويم فيروزه اگر اصراری هم برای ازدواج بهار با فردی مثبت را دارد، برای پولدار شدن من نيست، بلكه او تمام تلاشش را میكند تا دخترش خوشبخت شود. او به مسائل مالی توجه ندارد بلكه خواهان خوشبختی بهار است. فيروزه فكر میكند كه بهار كار میكند، چون پدر ندارد و میخواهد به مادر و برادرش كمک كند. فيروزه با زحمت فرزندانش را بزرگ كرده و برای همين دوست ندارد دخترش در آينده به زحمت و دردسر بيفتد. اين ويژگی تمام مادران ايرانی است كه آرزوهايی برای فرزندانشان بهخصوص دخترانشان دارند.
من بازخوردهای زيادی از مردم دارم و كسانی در اطرافم هستند كه بهمن میگويند زندگی اين شخصيتها مانند زندگی واقعی مردم است و جوانهايی مانند لطيف و بهار در جامعه زياد هستند.
براي اينكه اين بهار و شخصيتش را واقعی نشان دهيد از چه روشهايی در بازیتان استفاده كرديد؟من دوست دارم نقشم را درست بازی كنم و برای ارتباط برقرار كردن با شخصيت بهار هم تلاش كردم در ذهن خودم به كسانیكه با اين مشكل روبهرو هستند نزديک شوم تا بهار برای مخاطب ملموستر شود و بتواند با او ارتباط برقرار كند.