"نیمهشب اتفاق افتاد"، شرحِ سردِ داغِ عشق
تاریخ انتشار : سه شنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۴ ساعت ۱۱:۵۶
طراحی داستان های ساده، عامهپسند و در عین حال کیفی و قابل قبول و سرگرم کننده ولی باکیفیت ، کار سختی نیست . الگوهای رایجی برای این کار وجود دارد که دهه های متمادی است در سینمای سراسر دنیا در حال استفاده است . فیلم ساختن به نیت گیشه در کنار تمایل سازنده اثر به حفظ کیفیت کار ، می تواند دستمایه مناسبی برای خلق یک اثر فرهنگی متمایز و قابل اعتنا باشد . سینمای ما هم از این نمونه ها خالی نیست ؛ اما وقتی تلاش یک فیلمساز برای دستیابی به سطح کیفی مناسب در کنار سرگرم کننده بودن در هر دو وجه شکست می خورد ، یک فیلم سطحی خلق می شود که دستاوردی جز حضور در آمار تولیدات سال ندارد . "نیمه شب اتفاق افتاد" ساخته تازه خانم تینا پاکروان یکی از همین نوع آثار است . یک تجربه ناکارآمد و شکست خورده.
فیلم از مشکلات تکنیکی متعددی رنج می برد . پیش از همه ، فیلمنامه معیوب ، آشفته ، معلق و پرحرف فیلم است که می آزارد . فیلم بارها و بارها خط اصلی داستان خود را گم می کند ، درگیر حاشیه ها می شود ، تغییر لحن می دهد و با اطلاعات اضافی فراوان و بی ثمری که به جان مخاطب می ریزد ، درنهایت کلافگی و خستگی را به بیننده تزریق می کند . تعدد شخصیتهای فرعی بدون آن که در در درام و تنه داستان نقشی ایفا کنند ، پرداخت ناکافی شخصیتهای اصلی ، استفاده آزارنده از کلیشه هایی که گاه فیلم را تا لبه های ژانر فیلمفارسی هم پیش می برد و شیوه عجیب دیالوگ نویسی ، در کنار ریتم کند و ملال آور فیلم در بسیاری از دقایق ، مقدمه و پایان بندی طولانی و حوصله سر بر فیلم و مشکلات تکنیکی و مضمونی متعدد دیگر ، سبب می شود فیلم تا سرحد جنون از مشکلات فیلمنامه ای ضربه دیده باشد . صدالبته که به نظر می رسد بازنویسی فیلمنامه اصلی توسط کارگردان هم در این معضل بی نقش نباشد ، چرا که پیداست برخی شخصیتها و موقعیتها بر اساس بازیگر طراحی شده و به متن اضافه شده اند . درنهایت فیلمنامه یک بازه پانزده دقیقه ای خوب و موثر دارد – حدود دقیقه سی تا چهل و پنج - ، جایی که رابطه مرد جوان و زن میانسال در حال رخ دادن است ، و بعد دوباره همان روند کند و خسته کننده و تکراری و کلیشه ای.
تمام مشکلات فیلم اما فیلمنامه نیست . شیوه کارگردانی پاکروان هم در ضعفهای فیلم نقش مهمی دارد . سرگردانی لحن دکوپاژ فیلم که گاهی بدل به اثری با نماهای فرم گرا می شود – ده دقیقه پایانی را ببینید – و گاه در استفاده از نماهای تلویزیونی غرق می شود ، در کنار هدایت بد بازیگران به ویژه در نقشهای اصلی و نیز ناتوانی در استفاده از حداکثر توان تیم درجه یک و کارآمدی که کنار او حضور داشته اند ، سبب می شود جایگاه پاکروان را به عنوان یک کارگردان زن مستقل در معرض خطر ببینیم . به رغم تلاش فرشاد محمد فیلمبردار نخبه سینمای ایران برای طراحی پلان هایی متفاوت و ایجاد تنوع بصری ، فیلم عملا مملو از عکسهای تکراری است ، قاب هایی که تقریبا پنج دهه است در سینمای وطن می بینیم!
انتخاب بازیگران در نقشهای اصلی هم مشکل دیگر فیلم است . به سبب انتخاب بد ، زوج نونهالی – بهداد هیچوقت باورپذیر نمی شود . به رغم بازی خوب ، ملایم و اوج گیرنده نونهالی و سمپاتی حضور دیوانه وار و البته بدون غافلگیری بهداد ، تقریبا تمام سکانسهای موثر فیلمنامه با توجه به مناسب نبودن بازیگر برای نقش از دست می رود . نونهالی تلاش کرده نقشی را که در فیلمنامه به درستی طراحی نشده با بازی کنترل شده و تکنیکی خود نجات بدهد ، اما عملا آنقدر فاصله گذاری می کند که مخاطب کلافه می شود . حامد بهداد هم گرچه برخلاف معمول موفق شده بازی ملایم و عاشقانه ای را ارائه بدهد ، اما در بزنگاه های قصه با هدایت نادرست کارگردان نقش را کاملا غلط بازی می کند ، از جمله در سکانس درگیری نهایی در خانه زن . بازیگران نقشهای فرعی هم اوضاع بهترین دارند ، از آتلا پسیانی مثل همیشه بی انرژی گرفته تا ستاره اسکندری که انگار یک راست از سر صحنه دندون طلا به لوکیشن این یکی فیلم آمده تا همان نقش را با لباسهایی شیک تر تکرار کند . بقیه هم که...
نه که فیلم یک فاجعه تمام و کمال باشد ، نه . یک اثر سرگرم کننده بسیار معمولی است که احتمالا با توجه به حضور برخی ستاره ها فروش خوبی هم خواهد داشت . اما ، با توجه به اسمهای اغلب معتبری که در تیتراژ فیلم می بینیم ، و با توجه به بودجه احتمالا قابل توجه فیلم و با توجه به تجربه طولانی تینا پاکروان در سینمای ایران ، نیمه شب اتفاق افتاد هرگز توقع مخاطب حرفه ای و پیگیر سینما را برآورده نمی کند . و چه حیف که در وانفسای عدم حضور چهره های زن تازه در روند فیلمسازی ، پاکروان هم نتوانسته نماینده چندان مناسب و شایسته ای برای این قشر از سینماگران ایرانی باشد.