حجتالاسلاموالمسلمین دکتر محیالدین بهرام محمدیان، معاون وزیر آموزشوپرورش و رئیس سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی طی گفتوگویی با خبرنگار ستاد خبری دوازدهمین جشنوارهی کتابهای آموزشی و تربیتی رشد ویژه کتابهای قرآنی ضمن اشاره به این نکته که قرآن در بین ما مهجور است و باید از این کتاب الهی مهجوریتزدایی کنیم، اظهار داشت: اختصاص یافتن دوازدهمین جشنوارهی کتابهای آموزشی به کتابهای قرآنی در راستای همین هدف بوده است. متن این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
آقای دکتر محمدیان! لطفا بفرمایید چه نیاز و ضرورتی موجب شد که دورهی دوازدهم جشنواره به کتابهای قرآنی اختصاص دهید.ضمن تشکر از دفتر انتشارات و بخش ساماندهی کتابهای آموزشی آن، که پیشنهاد مرا مورد توجه قرار دادند و این دوره از جشنواره را به کتابهای قرآنی اختصاص دادند، من معتقد هستم که قرآن هنوز هم در بین ما مهجور است، یعنی ما قرآن را خوب نشناختهایم و نتوانستهایم آن را وارد عرصه زندگی و حیاتمان کنیم. قرآن در حاشیه زندگی ماست. ما با قرآن مانوسیم، اما بیشتر برای تبرک جستن یا تفال زدن و استخاره کردن و اینها، قرآن هنوز به اندازه حقیقت آن در جامعه رواج پیدا نکرده است. البته هر آنچه ما امروز از زیست قرآنی داریم و آن مقدار از زندگی ما و نظام ما که صبغه الهی گرفته است، از همان اندک توجهی است که به قرآن داریم در واقع "نمی" از "یم" قرآن به دامن ما نشسته است، ولی کافی نیست. هنوز فضا و جوّ ما آنقدر قرآنی نشده است که وقتی استنشاق معنوی میکنیم، بوی قرآن به مشاممان برسد. بنابراین مهجوریت قرآن باقی است و ما باید کاری برای آن انجام دهیم. بههرحال اختصاص یافتن جشنواره دوازدهم به کتابهای قرآنی، گامی در این جهت است.
بهنظر شما مهجور بودن قرآن بیشتر در چه لایههایی است؟مهجوریت قرآن لایههای مختلفی دارد. اولین لایه این است که ما بهعنوان مسلمان، نتوانیم با قرآن همان مسّ یا تماس ابتدایی را داشته باشیم. مسّ ابتدایی هم این است که قرائت یا تلاوت قرآن را بدانیم ولی همین موضوع (تلاوت قرآن) برای ما فراگیر نیست و این لایهی اول مهجوریت است. ما هنوز بیسوادی قرآنی را داریم. هنوز بعضی از بزرگسالهای ما که در سن بلوغ و میانسالی هستند، وقتی قرآن را میبینند، از آن، بهنوعی، واهمه دارند. چون قرآن را بلد نیستند. کسی هم که از قرآن واهمه داشته باشد نمیتواند با آن تماس بگیرد. بنابراین ما باید قرآنآموزی را عام و فراگیر کنیم. این عیب بزرگی است که کسی مسلمان باشد ولی نتواند حداقل قرآن را تلاوت و قرائت کند. در اینجا تکلیف نظام تعلیموتربیت و آموزشی و پرورش کشور این است که دانشآموزان را در دوره ابتدایی با آموزش روخوانی و روانخوانی با قرآن مانوس کند.
دومین لایه از مهجوریت قرآن این است که آنهایی هم که میتوانند قرآن را بخوانند، نمیتوانند قرآن را از نظر مفاهیم و معانی درک کنند.درست است که خط، لفظ، کتابت و خواندن قرآن نور است و تلاوتش انسان را نورانی میکند. اما درک حقیقت قرآن از قرائت بدون تدبر حاصل نمیشود. لذا معصوم (ع) میفرماید: "لاخیرفی قرائئ لیس فیه تدبر". یعنی در قرائت قرآنی که در آن تدبر نباشد، خیر نیست. اولین ورودی تدبر هم فهم معانی قرآن است. ما باید بدانیم که دلالتهای الفاظ قرآن بر چه معانی و مفاهیمی است. باید مفهوم قرآن را بدانیم. ما الان قاریانی داریم که وقتی قرآن تلاوت میکنند، وقف و ابتدایی که میکنند درست نیست، لحنی هم که بهکار میبرند درست نیست، نفسگیریهایی که میکنند، درست نیست. اینها به دلیل آن است که معنای آیهای را که میخوانند نمیفهمند. معانی و مفهوم قرآن برایشان فهم نشده است. پس دستگاه تعلیموتربیت کشور لازم است حداقل در دورهی اول متوسطه، بین آموزش زبان عربی و فهم قرآن پل بزند و از آموزش عربی برای فهمیدن قرآن بهره بگیرد. حداقل انتظار این است که اگر دانشآموزان واژگان کمبسامد قرآن را بلد نیستند واژگان پربسامد آن را بلد باشند.
یک مهجوریت دیگر قرآن این است که رفتارهای قرآنی برای ما ملکه نشده است. ما نمیدانیم قرآن از ما چهگونهای زیستن را میخواهد تا همانگونه زندگی کنیم. قرآن اساسا کتاب و قانون زندگی است. ما باید زیست قرآنی داشته باشیم. لذا اگر تلاوت و قرائت قرآن میکنیم یا داستانهای قرآن را نشر میدهیم و میخواهیم لطایف آن را بدانیم، برای این است که براساس قرآن زندگی کنیم. مثلا وقتی داستان حضرت یوسف (ص) را میخوانیم یعنی اینکه ای جوانان! شما اگر یوسف هم باشید برادر بدخواه دارید. تو را میفریبند و برایت چاه میکنند. همچنین به پدران و مادران ما یاد میدهد که هر تعداد فرزند داشته باشند متوجه باشند که ممکن است بین آنها اختلاف بیفتد و نسبت به همدیگر حسادت بکنند. باید از داستان حضرت یوسف فهمید که حتی در یک نظام فرعونی اگر کارهای شدید، باید امانت را رعایت کنید و اگر جامعهای به شما اعتماد کرد، باید این اعتماد را پاس داشت. نمیتوان گفت چون نظام فرعونی است، میتوان دزدی کرد و دروغ گفت. چون آدمها هستند که از نظامها بهرهمند میشوند.
ما شک نداریم که وقتی نظام جمهوری اسلامی آمد، انصافا قرآن را به صحنه آورد. ما در گذشته قاری و حافظ برجسته قرآن بسیار کم داشتیم اما امروز تعداد کثیری قاری برجسته و حافظ قرآن داریم. ولی عقبماندگی ما در قرآن آنقدر زیاد است که هنوز به حد نصاب لازم نرسیدهایم. این است که میگویم از قرآن باید مهجوریتزدایی کنیم.
اضافه بر اینها من معتقدم که اساسا در نظام برنامهریزی کشور قرآن مهجور است و این به سران و برنامهریزان کشور برمیگردد. یعنی برنامهریزیهای آنها مبتنی بر قرآن نیست. در نظام تعلیموتربیت ما بعد از سیوچند سال، آن هم در سالهای اخیر، در حد اندکی از قرآن متاثر شدهایم. یعنی برنامهریزی درسی ما مبتنی بر قرآن نیست. برنامهریزی اقتصادی و سیاسی ما مبتنی بر قرآن نیست. بله، در جاهایی از قرآن متاثر شدهایم ولی الصاقی عمل کردهایم، در صورتیکه در مورد قرآن نباید الصاقی عمل شد. باید درهمتنیدگی برنامهها ایجاد شود. یعنی وقتی برنامهی توسعه یا چشمانداز را مینویسیم، سطربهسطر آنها مستندهای قرآنی داشته باشد یا حداقل مغایر با قرآن نباشد.
برای مهجوریتزدایی از قرآن چه پیشنهاداتی دارید؟بهنظر من مدیر هر دستگاهی در حوزهی خودش باید برای این کار برنامه داشته باشد. ما در حوزهی آموزشوپرورش، احساس کردهایم که یک برنامههای رسمی باید طراحی کنیم. برنامههای رسمی ما هم همان برنامههای آموزشی در چارچوب برنامه درسی ملی است. قدمبهقدم جلو میرویم. ولی کافی نیست. همچنان که در برنامهی درسی، در بسیاری از عناوین دروس و حوزههای یادگیری احساس میکنیم نیازمند پشتیبانی و حمایت علمی، فرهنگی و آموزشی هستیم در حوزهی یادگیری قرآن همچنین احساسی را داریم.
شما میبینید در حوزهی دروس تجربی، ریاضی یا زبان خارجی چهقدر بخش خصوصی آمده است و پشتیبانی میکند ولی ما در حوزهی معارف اسلامی و قرآنی نتوانستهایم از استعدادهای عمومی کشور استفاده کنیم و اینها را بهصورت همافزا در کنار هم قرار دهیم.
همهی ما علاقهمند به قرآن هستیم ولی از برنامههای همدیگر در این زمینه خبر نداریم. پس به یک همآهنگی نیاز است تا همافزا شویم و از کارهای تکراری، موازی و یا کماثر اجتناب کنیم و این حاصل نمیشود مگر اینکه افراد را دعوت و تشویق به همکاری کنیم. این حوزه خیلی نیازمند کار است.
متاسفانه یک کجتابی یا بدفهمی هم وجود دارد و آن این است که مردم فکر میکنند چون حکومت اسلامی است، هرچه که رنگوبوی اسلامی دارد، خود حکومت باید متولی آن شود. این برداشت ناصوابی است. حاکمیت اسلامی در جای خودش یک وظایفی دارد، اما آحاد ملت هم وظیفه دارند. همانطور که در نیمهی شعبان، دولت وظیفه دارد چراغان کند و پرچم بزند خود مردم هم باید کار خودشان را بکنند و ابراز علاقه به حضرت حجت (عج) بکنند و البته اینکار را هم میکنند. در محرم و عاشورا هم مردم خودشان به میدان میآیند. در مورد قرآن هم همینطور است ولی نهادهای دولتی هم برای ترویج فرهنگ قرآن سرجای خود وظیفه دارند. بر همین اساس بود که ما به این نتیجه رسیدیم که مخصوصا در حوزهی مسئولیت خودمان کاری بکنیم. این بود که گفتیم ناشران، مولفان، نویسندگان و اهل قلم برای آموزش بچههایی که از سن ۵ تا ۱۸ سالگی آموزشوپرورش عهدهدار آنان است بیایند کار کنند و کمک کنند و این را هم متواضعانه و خاضعانه خواستیم.
ما برای نوجوانان و جوانان در زمینهی فرهنگ قرآن، آثار بسیار کمی داریم. پس گام اول این است که دیگران را تشویق کنیم تا به میدان بیایند.
گام دوم استانداردسازی است. چون همین کارهایی هم که تاکنون انجام شده، هم از نصاب لازم برخوردار نیست، بهعبارت دیگر با آنچه در برنامهی درسی، آموزشی و تربیتی است همسویی و همخوانی لازم را ندارد. برای این کار نیازمند یک استانداردهایی بودیم که خوشبختانه آنها را تهیه کردیم.
البته در این کار، چون این اولینبار بوده، دوستان قطعا اغماضهایی هم داشتهاند تا که فعلا بعضی از کتابها بیاید و ما آنها را بررسی و احیانا تشویق کنیم و بگوییم امسال اینها بهترینها بودند ولی براساس استانداردهای ما باید کارهای بهتری برای آینده تولید شود.
گاهی اوقات کتابهایی بهدست من میرسد که نگاه میکنم و جای تعجب دارد. اخیرا ۸ کتاب داستانی قرآنی را نگاه میکردم. دیدم بخشی از اینها نهتنها مستندات قرآنی ندارد بلکه ریشه در اسرائیلیات دارد. چیزی که ما میگوییم و میخواهیم باید خودش مبتنی بر قرآن باشد و اگر فضاسازی داستانی میکنیم باید با روایات صحیح داستانسازی کنیم. اما اینکه فکر کنیم میتوانیم در خیالهای خودمان جولان بدهیم و چیزهایی تهیه کنیم که حاصل آن این اسرائیلیات باشد، درست نیست و اینها نباید در معارف قرآنی و اسلامی وارد شود. فکر نباید ضعیف و بچهگانه باشد. فکر باید بزرگ، توانمند و قوی باشد ولی برای بچهها باشد.
ما متاسفانه در فهم این مسئله در کشور دچار کژتابی هستیم. گاهی فکر میکنیم آنها که برای بچه مینویسند باید تنکمایه و سبکمغز باشند. در حالیکه نویسنده کار کودک یا نوجوان باید متخصص باشد. اینطور نیست که چون کار برای بچههاست، هر کسی میتواند این کار را انجام دهد. این فکر غلط را در آموزشوپرورش هم داریم. فکر میکنیم هر کس که دیپلم دارد، میتواند معلم ابتدایی شود.
حد نصاب قرآنی هم همینطور است. آنکس که میخواهد کار قرآنی برای بچهها بکند، باید هم دانش قرآنی داشته باشد و هم بتواند با بچهها همزبانی کند و برای آنها بنویسد. لذا لازم است این استانداردها را داشته باشیم و مشخص کنیم که مثلا داستان قرآنی یا تفسیر دانشآموزی، این شاخصها و ویژگیها و مشخصات را دارد.
چه پیشنهادی برای ادامهی راه دبیرخانهی جشنوارهی قرآنی دارید؟شروع هر کاری خوب است، اما تداوم آن مهم است. این کاری که شما امروز شروع کردهاید باید سالها ادامه دهید تا به آن مقصود اصلی برسید. اگر کار را نیمهتمام رها کنید، سرمایهها را هدر دادهاید. ما باید بهروزی برسیم که اگر از ما بخواهند صد کتاب قرآنی برای دوره ابتدایی معرفی کنیم داشته باشیم. البته باید مواظب ابهت و قداست قرآن هم باشیم. چون ما بعضی وقتها با سادهسازی کاری میکنیم که در حقیقت کمارزشسازی اتفاق میافتد. نباید این اتفاق رخ دهد. سادهسازی غیر از کمارزشسازی است. قرآن کتاب مقدس است و باید از قداست آن حفاظت شود.
احساس من این است که میتوانیم با آغاز این کار در همان مسیری قدم برداریم که مقام معظم رهبری فرمودند. فرمودند: امیدوارم آموزشوپرورش در مهجوریتزدایی قرآن کاری بکند کارستان. پس همهی برنامههای ما باید بهسمتی پیش برود که انشااله در ۱۰ سال آینده در کنار قاریان و حافظان برجسته قرآنی، مدبر در قرآن و مفسر در قرآن داشته باشیم و در کنار اینها گنجینه فرهنگی کشورمان هم آکنده از کتابها و کارهای قرآنی بشود.
چه انتظاراتی از ناشران، مؤلفان و نویسندگان کشور در این مسیر دارید؟احساس من بهعنوان یک طلبه این است که همهی ما مدیون قرآن هستیم، مخصوصا ناشران و نویسندگانی که در حوزهی معارف قرآنی و اسلامی کار میکنند. بهویژه ناشران قمی باید نسبت به قرآن اهتمام داشته باشند و سعیشان این باشد که آثار فخیم و فاخری تولید کنند. من میخواهم بگویم تولیدات ناشران قمی بهگونهای باشد که قابلیت تنه زدن به ناشران برجستهی دنیا را داشته باشند. آنها باید ببینند ناشرانی که در اروپا در رابطه انجیل برای بچهها کار میکنند چه کار میکنند. الگو گرفتن بد نیست. فن و مهارت است. ببینید آنها از چه نوع مطالبی، چه زبانی، چه نقاشیهایی، چه خطهایی و چه کاغذهایی استفاده میکنند. برای خانوادهها چه میکنند. شما میدانید که قرآن بسیار جذابتر از انجیل است. ناشران بهویژه ناشران قمی باید همت والای خودشان را نشان دهند. نباید در رابطه با قرآن براساس عرضه و تقاضا عمل کرد که ببینند سود دارد یا نه. سودهای قرآنی را باید برای آخرتمان بگذاریم. البته ما هم باید در معاونت ساماندهی کتابهای آموزشی مشاوره رایگان را هم در خدمت ناشران قرآنی قرار دهیم تا بدانند کتابهایی که در رابطه با قرآن تولید میکنند حائز چه نوع ویژگیها و استانداردهایی باید باشد. واقعا اگر ما این کار را خوب انجام دهیم، یک قدم جهادی برداشتهایم.
با انجام این کار جامعه از گزند آسیبها و آفتها بیمه میشود. حضرت رضا (ع) فرمود: "خدا رحمت کند کسی که امر ما را احیا کند." از حضرت پرسیدند احیای امر شما به چه چیز است؟ فرمود: "علم ما را یاد بگیرند و به مردم یاد دهند." بعد هم فرمود: "اگر مردم به زیبایی کلام ما پی ببرند حتما از آن پیروی میکنند." این معلوم میکند که ما باید در آموزش کلام اهل بیت و معارف اسلامی و قرآنی، زیباییها را نشان بدهیم. هم زیبا بگوییم و هم زیباییها را نشان بدهیم. اگر شما دیدید در جایی مردم کلام اسلام را پس میزنند، معلوم میشود که ما بهخوبی نگفتهایم یا زبانشناس و مخاطبشناس نبودهایم یا مطلب را خوب بیان نکردهایم.