یک- فهرست فیلمهای حاضر در بخشهای مختلف جشنوارهی امسال هم از راه خواهد رسید، و بهرسم همهی دورهها انتخابهای هیئت انتخاب و داوری با حرف و حدیثهای فراوانی همراه بوده است!
انتخاب نشدن برخی از آثار مطرح برای بخش مسابقه و حذف فیلمهای اول از بخش مسابقهی سینمای ایران (سودای سیمرغ) با توجیه نامناسب کیفیت بالای فیلمهای متقاضی این بخش، در کنار چندین و چند اتفاق ریز و درشت دیگر سبب شد تشنجی نسبی در خانوادهی سینمای ایران ایجاد شود.
اسامی معتبری که در هیئت انتخاب حضور داشتند در کنار روند امیدوارانهای که سینماگران در سال گذشته نسبت به سینما در پیش گرفتهاند انتظارها را بالا برده بود و توقع چنین حالوهوایی در آستانهی جشنواره را نداشتیم. با این همه نکاتی هست که انگار عمدا یا سهوا نادیده گرفته میشود که هرسال جشن بزرگ سینمای ایران را با نقاطی تلخ روبهرو کند و عمیقا دردناک است که این روند هر سال تکرار میشود، و بلافاصله بعد از فروکاستن از هیاهوی جشنواره فراموش میشود.
یکسال زمان بین دو جشنواره انگار از تقویم سینمای ایران حذف شده و کسی به تغییر دادن قواعد بازی فکر هم نمیکند! گرچه امسال مهمترین تغییر این بود که قرار شد بخش بینالملل از بخش سینمای ایران جدا شود و به اردیبهشت سال بعد برود. تبعید فیلمهای خارجی شاید قرار است شرایط را برای حذف تدریجی بخش بینالملل فراهم کند که بیشک اتفاق مبارکی است!
دو- فیلمسازی که فیلم خود را به جشنواره میدهد ، اعلام آمادگی کرده که قواعد این بازی را بپذیرد. قواعدی که صدالبته دارای نقصان و کاستیهای فراوانی است. پذیرش قوانین جشنوارهی فجر همانطور که در فرم درخواست حضور در این مسابقه هم امضا میشود، اولین شرط برای شرکت در آن است.
با این همه بهنظر میرسد فیلمسازان ما در برابر جشنواره با نوعی مظلومیت همیشگی مواجهند. تعداد فیلمهایی که در طول سال ساخته میشود تناسبی با فیلمهای جشنواره ندارد و حذف بخشهای جنبی امکان حضور در جشنواره را از تعداد زیادی از فیلمها میگیرد. در کنار این مسئله همواره بهنظر میرسد خواست اندیشیها و مصلحتگراییها نقشیی بسیار عمده در انتخاب آثار بخش مسابقه دارند.
فیلمساز حق اعتراض ندارد، ولی وقتی انتخابها نمیتواند ذهنیت سینماگران را روشن و قانع نگاه دارد، طبیعتا کدری نگرانی و رنجش آینه حقیقت را آلوده میکند. در همین فهرست امسال هم فیلمهایی هستند که انتخابشان بسیار سئوال برانگیز و حتی حیرتانگیز است، فیلمهایی که آثار قبلی سازندگان و حتا عکسها و خلاصه داستانهای آنها نشان میدهد احتمالا ارزشهای لازم برای حضور در بخش مسابقه را نخواهند داشت. یا اتفاق عجیبی مثل سوزاندن دو سهمیه از بخش محدود مسابقه برای دو اثر برگزیدهی جشنوارهی کودک بدون درنظر گرفتن سطح کیفی آنها... .
با این همه آنچه آشکار است نوعی مصلحتگرایی شتابزده در حذف برخی از مهمترین فیلمهای جشنواره است، فیلمهایی که میتوانستند رونق مضاعفی به این جشن سینمایی بزرگ بدهند.
سه- سکوت کاهانی، فرمانآرا، صمدی و... هم نکتهی جالب بعدی است. شورشیهایی که دورهی مدیریت شمقدری را بدل به جهنم کردند و با دلیل و بیدلیل بر او تاختند، حالا در برابر بیعدالتیهای موجود سکوت کردهاند، گرچه کاهانی در یک مصاحبه مطبوعاتی حرفهایش را زد. رسول صدرعاملی گفته فیلم کاهانی بهدلیل ضعف ساختاری رای نیاورده، و این لابد اعلان جنگی آشکار به این فیلمساز جنجالی است. با این همه باید به یاد برخی از فیلمسازان محترم بیاوریم که وقتی در برابر شیوهی مدیریتی شمقدری بلوا بهپا میکردند، تقریبا همین قواعد و همین جمع در حال داوری کردن بودند.
دفاع از عملکرد شمقدری کار راحتی نیست، گرچه او هم مثل تمام مدیران فرهنگی ما هم عملکرد مثبت داشت و هم منفی. اما تماشای رفتارهای فعلی و مقایسهاش با اتفاقات قبلی بسیار آزارنده است، چراکه ادعای صداقت را کمرنگ میکند. و صدالبته که سکوت فعلی این بزرگان اگر بهمعنای پذیرش قواعد و تندادن به شیوههای مدیریت سینمای ایران است، اقدامی است بسیار قابل ستایش. عیار این واقعه اما بعدها معلوم خواهدشد، وقتی دوباره مدیران سینمایی از کسانی باشند که تفاوتهای بارزی در نگاه سیاسی با این عزیزان داشته باشند!
چهار- جشنوارهی بینالمللی فیلم فجر، مهمترین اتفاق فرهنگی کشور ماست. سینمای ایران بهعنوان رکن فعالیت فرهنگی در این دیار، مهمترین و معتبرترین آیین فرهنگی کشور را برگزار میکند. رخدادن اتفاقات غیرفرهنگی در دل این جشن در شان خانواده سینمای ایران است، خانوادهی شریف و محترمی که هرگز اجازه نداده داغ ناامیدی و خستگی به پیشانیش بخورد و با تمام تلخیها و کملطفیهایی که بهویژه در سالهای اخیر بهجان خریده، هیچگاه مایوس نشده و به چرخهی تولید و عرضه پشت نکرده است.
سهم سینمای ایران از توجه دولت بسیار اندک است و انگار هنوز هم کسانی هستند که سینما را تعطیل و کمرمق و بیاثر میخواهند. سینماگران ایرانی خسته از سالهای سختی که گذراندهاند چشم بهراه اندکی امید و تدبیر وآرامشاند، اما انگار آرامش از ما دور است. ایکاش روزی برسد که این روند توقیف و تهدید و تحدید و سختگیری تمام شود و مدیران فرهنگی باور کنند میتوانند به سینماگران اعتماد کنند و به مخاطبان فرصت دیدن آثار برتر و برگزیده را بدهند. روند فعلی که پر از ترس و تردید است، بهنفع هیچکس نیست. کاش کسی باشد که بفهمد سینما یک فرصت است، یک ابر رسانهی کارآمد، یک ابزار بسیار مناسب برای فرهنگسازی و تربیت نسلها و پیشبرد اهداف. سینمایی که با شعور میانهای ندارد و شعار را میپسندد، محکوم به زوال است.