مردی نیک از جنس مینو
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۱:۴۷
 
مردی نیک از جنس مینو
 
مردی نیک از جنس مینو

عاشق است آخه عاشقی هم حدی دارد ولی او از حد گذرانده است سر از پا نمی شناسد عشقش سرو سامان گرفتن و خانه دار شدن همنوعش هست فرقی نمی کند هموطنش چکاره است مینویی هست یا فرهنگی, ارتشی هست یا توریستی.

تعطیلات برایش مفهومی ندارد همیشه پای کار است وقتی در خاک پروژه احداثی راه می رود گویی در چمنزار گام بر میدارد خاک ساختمان سرمه چشمش می شود ستون های ضد زلزله ,عصایش .

آدم عجیبی است وقتی باهاش حرف می زنی دوست داری که گوش باشی تا زبان

نفس مسیحایی دارد می دمد در خاک تا ساختمان چند طبقه و چند صد واحدی بشود

همیشه ناظر است مبادا پیمانکاری قصوری داشته باشد گویی برای خانواده ی خود می سازد

مدیری بس قویست خستگی برایش نامفهوم است. لطیف است و منعطف ,انگار مخلوق شده است که دعای خیر توشه کند و می کند

حدسم درست است او یک فرشته است که به کمک آمده است تا بگستراند سایه ای محکم و ثابت روی خانواده های بی شمار

گویی یک تنه میخواهد همه را خانه دار کند الحق که می تواند

چهره ای بس معصوم دارد و ساده زیست و سر به زیر

من که در سفر کردن ید بیضایی دارم و با آدمهای زیادی هم سفره شدم نیک مردی به نیکی او ندیدم

میدود در ادارات تا گرهی را بگشاید و چشمی را روشن و قلبی شاد کند

مینو باید به خود ببالد که او را دارد و او همیشه تلاش کرده پرچم مینو را بر افراشته نگاه دارد

در قطعه هفتاد شهر جدید هشتگرد با او آشنا شدم و خدا را شاکرم که او برایم سبز شد و سبز ماند و واحدی نیز با خرید نصیبم شد

خاک را خوب می شناسد و مصالح ساختمانی را خوبتر,گویی خود تولید کرده است

چهار صدو بیست واحد را یکجا با تلاش شبانه روزی بنا کرد بدون نقص, طوری که زبانزد خاص و عام شد و به نیکی در ذهن ها به یادگار ماندگار شد

قطعه هفتاد تنها یادگار او نیست بلکه کارنامه اش پر است و می رود که پرتر شود

کم نگاشتم تا ریا نشود

و این نیک مرد قصه ی واقعی من عالیجناب اصغر پور است
دلنبشته ی دل و واگویه های علی همت زاده
کد مطلب: 18747